آیا تابحال فکر کرده اید که باورهایی که برای خود ساخته اید از کجا آمده اند؟ اولین بار چه اتفاقی افتاد، چه تجربه ای داشتید که آن باور در شما شکل گرفت؟ آیا نتیجه گیری شما از آن اتفاق درست بوده است؟ باور ایجاد شده برای شما توسط آن اتفاق، حقیقت دارد؟ در ادامه به پاسخ این پرسش ها میپردازیم و با نحوه شکل گیری باورها بیشتر آشنا میشویم.
همه ما حتی از زمانی که در رحم مادر هستیم، درحال جمع اوری اطلاعات و ایجاد یک منظومه فکری برای خود هستیم. این جمع اوری اطلاعات و ساخت باورها از درون شکم مادر شروع میشود و تا زمان مرگ ادامه دارد. همه باورهای ما از یک تجربه شروع میشوند. شاید بتوان گفت تجارب ما مهمترین عامل در شکل گیری باورهای ما هستند. تجربه میتواند مثبت و یا منفی باشد و به دنبال آن میتواند باور مثبت یا منفی ایجاد کند.
بیشتر بخوانید:
رام کردن جسم و روح با استفاده از قدرت ذهن و متافیزیک
برای مثال، دختری را تصور کنید که برای اولین بار عاشق مردی شده است و آنها باهم وارد رابطه شده اند؛ اما بعد از مدتی متوجه میشود که آن مرد با دختر دیگری هم رابطه دارد و قصد سوءاستفاده از او را داشته است. حالا اجازه بدهید این تجربه تلخ را با دو نگاه و دو عینک متفاوت بررسی کنیم. توجه داشته باشید که این نگاه ها بعد از طی کردن دوران سخت شکست عاطفی است. حالا آن دختر میخواهد مجدد خود را سرپا کند و ذهن، شروع به ترمیم روحیه فرد میکند.
نگاه اول: دختر میتواند از این تجربه تلخ اینطور نتیجه گیری کند، همه مردها خائن و غیرقابل اعتماد هستند! دیگر در این زمانه نمیشه به کسی اعتماد کرد! مردهای این زمانه بدرد نمیخورند! من دیگر نمیتوانم عاشق کسی بشوم! و…. اگر دختر این نگاه را انتخاب کند، قطعا در رابطه بعدی هم دچار شکست میشود. چرا که گفتگوهای بالا، تبدیل به باور او شده اند و او اگر بخواهد با شخص دیگری وارد رابطه شود، قطعا با ترس و نگرانی همراه خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
راهکارهایی برای رفع بی حوصلگی و اعتدال خلق و خو
نگاه دوم: چرا در تجربه اولم جذب چنین مردی شدم؟ چرا از بین این همه مرد، این شخص وارد زندگی من شد؟ باورهای من نسبت به عشق چگونه هستند؟ اگر بعدا متوجه میشدم که این شخص خائن است چقدر دیر بود! آیا نسبت به مسئله خیانت ترسی در من بوده است؟ و… اگر این نگاه را انتخاب کند و به دنبال چرایی های ذهنش برود، میتواند منشا را پیدا کند و دفعه بعد با دیدی بازتر شریک عاطفی خود را انتخاب کند و البته افکار و باورهای خود را نیز اصلاح کند و رابطه موفقی داشته باشد.
هر اتفاقی، وقتی بار اول میافتد و تجربه میشود، باوری را برای ما میسازد. این باور میتواند آن قدر قوی باشد که موجب شود تا مدت ها اتفاقات مشابه و همسو با آن باور را به سمت خود بکشانیم و در یک چرخه مخرب فکری بیفتیم یا میتواند ضعیف باشد که راه را برای ورود امکان های جدید باز بگذارد. وقتی ذهن میخواهد قلب شما را تسکین دهد، سعی میکند دلایلی برای شما بیاورد تا شما را آرام کند. این دلایل مطابق با ذهنیت و شخصیت غالب شماست. در واقع ذهن شما آنچه که به خورد او داده اید را به شما پس میدهد. میبینید که از یک اتفاق میتوان دو نگاه و دو باور کاملا متفاوت داشت.
بیشتر بخوانید:
شعور جمعی چیست؟ کوانتوم درهم تنیدگی آگاهی
حال باید به این سوال پرتکرار پاسخ دهیم که چرا یک اتفاق بارها و بارها به شکل های گوناگون میافتد؟؟؟!!! همانطور که گفتیم هر اتفاقی وقتی برای اولین بار برای ما میافتد، باتوجه به بار احساسیای که برای ما دارد میتواند باوری را شدید یا ضعیف در ما ایجاد کند. اگر بخواهم راجب همین مثال به شما بگویم، خیانت آن هم در تجربه اول بسیار سنگین است. آنقدر که میتواند باعث شود شخص بطور کلی قید عشق و عاشقی را برای همیشه بزند. حالا فکر کنید اگر این تجربه سنگین به درستی مدیریت نشود و شخص با فرد دیگری وارد رابطه شود، درحالی که هنوز از آن اتفاق ترسان و نگران است، خوب چه خواهد شد؟؟؟!!!
تجربیات ما تلخ و شیرین دارند چون احساسات ما را درگیر میکنند و این تجربیات احساسات غالب در ما را به ما بازمیگردانند. وقتی شریک عاطفیتان به شما پشت کرد چه احساسی داشتید؟ احتمالا احساس کافی نبودن، احساس خوب نبودن، احساس بیارزشی، سوء استفاده، بیتوجهی، دوست داشته نشدن و…. اگر نتوانید این احساسات را به تعدیل ببرید، باز هم به شکل دیگری این احساسات به شما برمیگردند. مثلا دفعه بعد شریک کاریتان در محل کارتان از اعتماد شما سوءاستفاده میکند. این معادله طبیعی است. ذهنتان شما را به امکان هایی وصل میکند که شما با احساسات و افکارتان راهنمای دسترسی به آن امکان بودهاید.
بیشتر بخوانید:
دلیل کابوس های شبانه چیست؟ آیا کابوس ها پیامی از آینده هستند؟
وقتی اتفاقی بارها و بارها برای شما میافتد، این نشان میدهد باور اولیه شما که در آن اتفاق در دفعه اول شکل گرفت، بسیار قوی بوده که شما را وارد چرخه آن باور مخرب کرده است و وقتی دفعه دوم و یا سوم هم تکرار میشود، آن باور را محکمتر میکند. اما تکرار یک اتفاق مهر تاییدی بر درست بودن آن باور نیست. مثلا، اگر چندین بار در مسیر ثروتمند شدن شکست خورده اید، آیا این باور درست است که به خود بگویید من ادم نادانی هستم؟ همه ثروتمندان کلاهبردار هستند! همه ثروتمندان، پدرانی ثروتمند داشته اند! و…. شاید این شما هستید که دچار یک باور قوی مخرب شدهاید!!!
البته این را فراموش نکنید که در هر اتفاق تلخ و شیرینی علاوه بر باور، عوامل دیگری هم مهم هستند. مثلا اگر در کسب و کار خود شکست خوردهاید، شاید علم و دانش لازم را در آن زمینه نداشته اید یا مدیریت و ریسک پذیری درستی نداشته اید و یا…. به شما توصیه میکنم همیشه به دنبال چرایی باشید. سعی نکنید همیشه تقصیر را گردن شخص دیگری بیندازید. قطعا در هر اتفاق تلخ و شیرینی دو طرف دخیل هستند. اما شما سعی کنید از آن بخش که مربوط به خودتان است، درس بگیرید. از اشتباهاتتان درس بگیرید و مسئولیت کارهای خود را بپذیرید. وگرنه ذهنتان آنقد آن را تکرار میکند تا بالاخره به خود بیایید.
بیشتر بخوانید:
تولپا چیست؟ خطرات ساختن تولپا
در آخر میخواهم به جملهای طلایی از ” ادگار آلن پو” اشاره کنم که میگوید:
نیمی از آنچه میبینی و هیچ، از آنچه میشنوی را باور کن!!!
این جمله خصوصا در ایجاد باورهای عقیدتی، مذهبی و باورهای اساسی زندگی کاربرد فراوان دارد، باورهایی که پایه و اساس زندگی شما بر آنها بنا میشود. به شنیده های خود اعتماد نکنید. به چشم های خود نیز برای بیش از نیمی از دیدههایتان اعتماد نکنید. هرگاه خواستید از درستی باورتان مطمئن شوید، چرایی آن باور و منشا آن را در ذهن جستجو کنید. اگر قانع کننده و منطقی بود و با عقلتان سازگار بود، آن را بپذیرید. اگر نه در آن تجدید نظر کنید. از احساساتی مثل ترس، نیاز، پوچی و… در شکل گیری عقاید خود غافل نشوید. چرا که انقدر این احساسات قوی هستند که میتوانند خرافی ترین باورها را به عنوان حقیقت به خوردتان بدهند!
آگاه و ارام باشید❤
توجه: کلیه مطالب این سایت اختصاصی میباشد. هرگونه کپی برداری و استفاده از مطالب این سایت بدون ذکر منبع و لینک به سایت شرعا, عرفا و قانونا ممنوع بوده و عملی خلاف انسانیت میباشد و به صورت جدی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت.
۱ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
خسته نباشید واقعا🙏