تجربه ماورایی من از دوره آموزشی نفوذ در خواب علی لند

(خاطره ماورایی ارسال شده به علی لند توسط: سجاد وطنی)

باسلام خدمت استاد بیک میرزایی و دوستان گرامی.

من آموزش نفوذ در خواب رو به صورت خصوصی از استاد یاد گرفتم و توی یکی از تمارین برام یک اتفاق جالب افتاد. من یک دوستی دارم که ۶ سال از خودم کوچیکتره و تقریبا ۹ سالی میشه باهم دوستیم. ما چند سال باهم همسایه بودیم و تقریبا هفته ای ۳ یا ۴ روز باهم بودیم و از زمانی که خونه هامون رو عوض کردیم تقریبا ماهی یکی دو بار هم دیگه رو میبینیم حالا چطوری؟ معمولا اون به من زنگ میزنه و بعد یکم صحبت میگه بیا خونمون و من هم میگم اول از مامانت اجازه بگیر و اونم اجازه میگیره و بعد من میرم جاش و جالبه وقتی میرم خونشون از دم در میاد به طرفم و از خونشون بیشتر از ۳ متر دور نمیشه من جلسه یکی مونده به اخر بود که استاد قسمت اول نفوذ رو بهم یاد دادن و من همون روز تمرین رو انجام دادم و برای نفوذ در خواب همین دوستم رو تصور کردم.

حالا جالبه وقتی تمرین رو تموم کردم برام یک کاری پیش اومد که حدودا بعد از ۵ دقیقه من برگشتم. مادرم گفتن دوستت چند بار به موبایل من زنگ زده وکارت داره . من در تعجب بودم که این دوستم هیچ وقت اصلا به موبایل مادرم زنگ نمیزد اما الان زنگ زده اونم ۳ بار!!!!! من سریع رفتم تو اتاقم و موبایلم رو نگاه کردم ودیدم ۷ یا ۸ بار به موبایل خودم زنگ زده! من بهش زنگ زدم و وقتی تلفن رو برداشت برخلاف همیشه خیلی بیتابی میکرد که دلم برات تنگ شده و همین الان بیا پیشم. از مامانم هم اجازه گرفتم فقط بیا پیشم!! منم گفتم باشه میام تقریبا سه یا چهارتا کوچه مونده بود برسم که دیدم بدو بدو اومد طرفم و پرید تو بغلم و تا چند دقبقه وام نمیکرد.

خلاصه اون روز رو باهم بودیم و خیلی به هر دو مون خوش گذشت. حالا برام خیلی جالب بود چون انگار بعد تمرین همه چی اوکی شده بود که من و دوستم بریم جای هم و باهم کلی خوش بگذرونیم. حالا جالب تر برام این بود که دقیقا تو اولین تمرین این اتفاق افتاد من صبح همون روز با استاد کلاس داشتم و وقتی بعد این ماجرا با استاد تماس گرفتم و ماجرا رو براشون تعریف کردم ایشون در تعجب بودن که تو اولین تمرین تونستم همچین کاری بکنم اونم اولین بار!

خب دوستان امیدوارم از این خاطره خوشتون اومده باشه. براتون بهترین ها رو ارزو میکنم خدا نگهدار.