حدودا چند سال پیش بود که در خانه نشسته بودیم و مشغول صحبت کردن و تعریف کردن خاطرات خنده دار بودیم و چنان بلند میخندیدیم که من هیچ حواسم به خود هیپنوتیزمی و یا مسائل متافیزیکی نبود, ناگهان صدای تلفن را شنیدم که دارد زنگ میزند و گفتم بچه ها تلفن! وقتی این را گفتم خواهرم به من خندید و گفت تلفن که زنگ نمیزند! هنوز حرفش تمام نشده بود که تلفن به یکباره شروع کرد به زنگ زدن! آن لحظه خودم هم کمی شکه شدم چون معمولا من تنها وقتی آرامش کامل ذهنی دارم پیشبینی هایی را انجام میدهم اما این بار اصلا حتی ذره ای به ماورهء طبیعی فکر هم نمیکردم اما چطور ممکن بود که چنین پیشبینی ای کاملا به حقیقت مبدل شود؟ از آن موقع چند هفته ای را مشغول فکر کردن و آوردن استنباط هایی در این باره بودم که بلاخره منطقی ترین دلیل ممکن را یافتم. از نظر من تنها دلیلی که میتوانست منجر به این پیشبینی کاملا صحیح شود ذهن دوقطبی است!
ذهن انسان از نظر متافیزیکی به دو بخش تقسیم شده است که یکی اعمال فعلی را آنالیز کرده و دیگری عملی خودجوش بسته به عقاید فردی را همواره در حال انجام دادن است که این نظریه را نظریه ذهن دو قطبی نامیده ام. آن موقع فهمیدم که در هنگامی که من مشغول تعریف خاطره و … بودم بخشی از ذهنم متمرکز به این موضوع بوده و بخش دیگر آن معطوف متافیزیک بوده است و بدین ترتیب بوده که این بخش از ذهن من توانسته مرا به خلسه ای آگاه ( خلصه ای که در آن کاملا هشیار هستیم ) برده و چند ثانیه بعد را توانسته با استفاده از بازه های زمانی به من نشان دهد. با این تعریف و به خصوص ذهن دوقطبی است که انسان معمولا در حین انجام کاری وسوسه شده و کاری را خارج از روال معمول و معقول انجام میدهد. این بدین ترتیب است که مثلا شما در حال درس خواندن و یا حل مساله ریاضی هستید و در عین حال بی آنکه بدانید ذهنتان در حال حفظ کردن لغات انگلیسی است. این بدین معنی است که شما ذهنتان علاوه بر اینکه مشغول ریاضیات هستید معطوف زبان است. ذهن دوقطبی به راحتی میتواند انسان را گول زند! گول زند؟ چگونه؟ در اینجا منظور از گول زدن این است که شما فکر میکنید که در حال حل مساله ریاضیات هستید این در حالی است که در حقیقت شما در حال خواندن زبان انگلیسی هستید! هیچ تابحال شده است که درسی را مدام میخوانید اما چیزی نمیفهمید نمیدانید علت از چیست چرا که حتی معنی ساده ترین لغات بکار رفته در متن آن درس را نمیدانید! الین دقیقا به دلیل ذهن دو قطبی است که بخش دوم آن به در حال خواندن و مرور موضوعی دیگر است! اما چرا این بخش دوم توانسته شما را مختل کند و بخش دیگر نتوانسته است؟ چرا این بخش طوری ذهن شما را در حال مختل کردن است که شما خودتان نیز نمیدانید؟ علت این است که همواره ذهن بیش از هر چیزی با متافیزیک همگام بوده و با متافیزیک ارتباط مستقیم دارد و این بخش دوم ذهن ( قطب دوم ) به بررسی متافیزیکی میپردازد و ذهن شما را بیشتر معطوف خود میکند و به بخش دیگر برتری میابد. اما چرا شما متوجه این موضوع نمیشوید و همواره میگویید: من چرا اینقد کم هوشم؟!!! اما نه شما کم هوش نیستید! این بدین دلیل است که این قطب از ذهن همواره به صورت ناشناس ( Invisible ) عمل کرده و همواره مسائل متافیزیکی را به صورت پنهانی بررسی کرده و به شما القاء میکند و بدین دلیل است که شما متوجه این موضوع نمیشوید و نخواهید شد.
حتما بخوانید!
نظریه پدیده دوگانگی
قطب دوم ذهنی همواره میتواند تغییر شکل داده و تکامل یابد. این قطب از ذهن بر پایه باورها و عقاید و علایق شما شکل گرفته است. ذهن شما قادر است که از نیروها و انرژی های متافیزیکی به هر نحوی استفاده نماید و این ذهن شماست که تعیین میکند که عوامل متافیزیکی را چگونه و به چه شکل جذب نماید. حال در صورتی که شما با عقیده ای خاص بزگ شوید این قطب از ذهن نیز به همین شکل و بر پایه و اساس آن باور تکامل پیدا کرده و همواره عناصر متافیزیکی مرتبط با آن عقیده را درک و به خود جذب میکند. برای همین است که همیشه و همواره میگویند که خوش بین باش! شاید آنان خوئد نیز نمیدانند که این روشی است برای پرورش قطب دوم ذهنی در راستای اهداف مثبت و وقایع مثبت. چراکه ذهن شما با توجه به باورهایتان انرژی های محیط اطراف را جذب میکند. حال با توجه به دانسته هایی که در این بخش فرا گرفتید باید بدانید که در آن لحظه من در عمل در حال سرگرمی و تفریح بوده ام و این در حالی بود که ذهن من ( قطب دوم ) مدام و مدام در حال دریافت عوامل متافیزیکی و حتی خودهیپنوتیزمی و سفر و تکامل در لایه ها ( بازه ها ) ی زمانی بوده است و بدین ترتیب توانسته است واقعه چند ثانیه آینده را به من نشان دهد. چندی پیش مستندی را تحت عنوان راز نگاه میکردم و در آن به نکته ی بسیار جالب و مهمی از متافیزیک تحت عنوان قدرت جاذبه اشاره شده بود. انرژی جاذبه انرژی ای است که شما را به آنچه که میخواهید میرساند و در آن چنین آمده بود که در صورتی که شما نسبت به چیزی مثبت اندیش شده و همواره آن چیز را برای خود دانسته و خود را مستحق آن ببینید در حقیقت نیز میتوانید به آن دست یابید و این نیروی جاذبه است که آن چیز را به سوی شما کشانده و آن را به شما خواهد رساند.
موفق و پیروز باشید.
منبع: فصل شانزدهم کتاب متافیزیک ۶۰ (نوشته علی بیک میرزایی)
توجه: کلیه مطالب این سایت اختصاصی میباشد. هرگونه کپی برداری و استفاده از مطالب این سایت بدون ذکر منبع و لینک به سایت شرعا, عرفا و قانونا ممنوع بوده و عملی خلاف انسانیت میباشد و به صورت جدی پیگرد قانونی به همراه خواهد داشت.
۳ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام من سالهاست که دچار بیماری اعصاب با اختلال دو قطبی هستم میخواستم بدانم با توجه به تشابه اسمی آیا می توان مشابهتی از نظر عملی بین این دو واژه پیدا کرد؟ میشه ترجیحا اس به موبایلم *** بدید با تشکر
سلام.
پاسخ واستون ارسال شد.
[…] حتما بخوانید: نظریه ذهن دوقطبی (توسط علی بیک میرزایی) […]