پرونده قتل شبح هامرسمیت – این داستان کاملا واقعی است!

در اواخر سال ۱۸۰۳ بسیاری از مردم ادعا کردند که در منطقه هامرسمیت لندن شبحی دیده می شود که حتی تاکنون بارها توسط آن شبح مورد حمله قرار گرفته اند! محلی که مردم محلی معتقدند روح یک قربانی خودکشی در آنجا سکونت دارد. در ۳ ژانویه ۱۸۰۴ یک افسر ۲۹ ساله به نام فرانسیس اسمیت یکی از اعضای یکی از گشت های مسلح مستقر, در پی گزارش تیراندازی و کشته شدن یک آجرکار، “توماس میل وود” اشتباهی به جرم قتل به عنوان قاتل شناخته شد و به اعدام محکوم شد، و بعد این حکم به تحمل یک سال با اعمال شاقه تبدیل شد.

مسائل مربوط به این پرونده برای ۱۸۰ سال حل و فصل نشد، تا اینکه دادگاه تجدیدنظر در سال ۱۹۸۴ در این باره تصمیم گرفت.

روح

از نوامبر ۱۸۰۳ تعدادی از مردم منطقه هامرسمیت ادعا کردند که یک شبح را دیده اند و برخی نیز مورد حمله قرار گرفته اند. مردم محلی گفتند که این شبح شخصی بود که سال قبل خودکشی کرده بود و در حیاط کلیسای هامرسمیت دفن شده بود. اعتقاد معاصر این بود که قربانیان خودکشی نباید در زمین های مقدس به خاک سپرده شوند، زیرا روح آنها پس از آن آرام نخواهد بود. این شبح بسیار بلند و ملبس به لباس سفید توصیف شد، اما همچنین گفته شد که در سایر مواقع از یک لباس پوست گوساله با شاخ و چشمهای بزرگ شیشه ای استفاده می کند.

بیشتر بخوانید:
داستان واقعی شبح پیست اسکی لاپاروا

داستان های مربوط به شبح به زودی شروع به پخش شدن کردند. گزارش شده است که دو زن، یکی مسن و دیگری باردار توسط این روح در موارد جداگانه هنگام قدم زدن در نزدیکی حیاط کلیسا تسخیر شده اند. ظاهراً آنها بسیار ترسیده بودند و هر دو پس از شوک چند روز بعد درگذشتند. بعدا یک خدمتکار آبجو، توماس گرم، شهادت داد که “هنگامی که یک شب نزدیک ساعت ۹:۰۰ شب با یکی از همراهانش در حیاط کلیسا قدم می زد چیزی از پشت سنگ قبر برخاست و گلوی او را گرفت. همراهش با شنیدن این درگیری برگشت که در آن شب روح مرا یک دور چرخاند و من چیزی ندیدم من با مشت کمی فشارش دادم و احساس کردم چیزی نرم مانند یک کت عالی است.”

در ۲۹ دسامبر ویلیام گیدلر نگهبان شب شبح, شبح او را در نزدیکی Beaver Lane دید و او را تعقیب کرد. او لباس خود را انداخت و توانست فرار کند. با توجه به اینکه گاردلر در آن زمان لندن از نیروی پلیس متشکل برخوردار نبود و از آنجا که “بسیاری از مردم بسیار ترسیده بودند” چندین شهروند به امید دستگیری شبح گشت های مسلح تشکیل دادند.

مرگ توماس میل وود

در گوشه ای از Beaver Lane در حالی که گشت خود را در ساعت ۱۰:۳۰ شب ۳ ژانویه ۱۸۰۴ انجام میداد گیردلر با یکی از شهروندان مسلح که در منطقه گشت می زد, فرانسیس اسمیت ۲۹ ساله افسر امور مالیات را ملاقات کرد. اسمیت مسلح به یک اسلحه کمری به گیرلدر گفت که قصد دارد به دنبال شبح برود. گیردلر توافق کرد که پس از تماس با اسمیت در ساعت ۱۱:۰۰ به اسمیت پیوست و آنها “در صورت امکان [شبح] را ازبین خواهند برد.” آنها سپس راههای جداگانه خود را طی کردند.

درست بعد از ساعت ۱۱:۰۰ اسمیت با توماس میلوود آجرکاری روبرو شد که لباس سفید معمولی کار خود را می پوشید: “شلوار کتانی” کاملاً سفید، کاملاً تمیز، جلیقه ای از روکش جلوه، ظاهراً جدید، بسیار سفید و پیش بند میلوود از ملاقات پدر و مادر و خواهرش که در Lion Lion Lane زندگی می کردند به خانه میرفت. طبق گفته آنه میلود، خواهر آجرکار، بلافاصله پس از دیدن برادرش، او شنید اسمیت او را به چالش می کشد و می گوید: “لعنت به تو؛ تو کی هستی و چیه؟ لعنت بر تو، من به تو شلیک می کنم. “پس از آن اسمیت به سمت چپ فک پایین او شلیک کرد و او را کشت.

پس از شنیدن شلیک گلوله، همسایه گاردلر و اسمیت، یکی از جان لاک، به همراه جورج استوو، با اسمیت ملاقات کردند که “بسیار آشفته به نظر می رسید”. دیگران با دیدن جسد Millwood، به اسمیت توصیه کردند که به خانه برگردد. در همین حال، یک پاسبان در صحنه حاضر شد و اسمیت را به بازداشت برد. جسد میلوود را به مسافرخانه ای منتقل کردند، جایی که یک جراح، آقای گل، در ۶ ژانویه جسد را معاینه کرد و اعلام کرد مرگ ناشی از “اصابت گلوله به سمت چپ فک پایین که به مهره گردن نفوذ کرده و به مغز نخاع آسیب رسانده است” میباشد.

دادگاه فرانسیس اسمیت

اسمیت به جرم قتل عمدی محاکمه شد. همسر متوفی، خانم فولبروک، اظهار داشت که او به او هشدار داده است که لباس سفید خود را با کت بزرگ بپوشاند، زیرا قبلاً در یک مناسبت قبلی او را به عنوان روح اشتباه گرفته بودند.

عصر شنبه، من و او در خانه بودیم، زیرا او با من زندگی می کرد. او گفت که او دو خانم و یک آقایی را که با کالسکه در امتداد تراس می آمدند، ترسانده است، که او گفت که او شبح نیست و سپس با لهن بدی گفت آیا مشتی بر صورتت می خواهی؟ از او التماس کردم که لباسش را عوض کند. توماس، می گوید من گفتم چون لباسهای شما سفید به نظر می رسند لطفا کت بزرگ خود را بپوشید تا خطری برای شما پیش نیاید.

– شهادت خانم فولبروک در دادگاه Old Bailey
خواهر میلوود شهادت داد که اگرچه اسمیت از برادرش خواسته بود که متوقف شود وگرنه شلیک می کند، اسمیت تقریباً بلافاصله اسلحه را شلیک کرد. علی رغم اظهارات متعدد از شخصیت خوب اسمیت، قاضی ارشد، رئیس ارشد بارون سر ارچیبالد مک دونالد، به هیئت منصفه توصیه کرد که متهم به قتل احتیاج ندارد – فقط قصد کشتن داشت:

اگر اصرار نکردم که این یک مورد واضح قتل است، اگر واقعیتها برای رضایت شما ثابت شود، باید به وظیفه خود خیانت کنم و امنیت عمومی را جریحه دار کنم. همه قتل ها قتل هستند مگر اینکه توسط قانون توجیه شود، یا برای دفاع از خود. در مواردی از اعمال غیر ارادی، یا برخی تحریکات به اندازه کافی خشونت آمیز، باعث قتل عام می شود. هیچ یک از این شرایط در اینجا اتفاق نمی افتد.

– لرد رئیس بارون مکدونالد
لرد رئیس بارون مشاهده کرد که اسمیت نه در دفاع از خود عمل کرده و نه به طور اتفاقی به میلوود شلیک کرده است. او توسط ظهور مفروض تحریک نشده است و نه سعی در درک آن داشته است. Millwood برای توجیه تیراندازی مرتکب جرمی نشده بود، و حتی اگر شبح فرضی نیز مورد اصابت گلوله قرار گرفته باشد قابل قبول نخواهد بود، زیرا ترساندن مردم در حالی که وانمود می کنند که یک شبح هستند یک جرم جدی نیست، بلکه بزهکاری است که فقط مستحق یک جریمه کوچک دارد. قاضی سخنان خود را با یادآوری به هیئت منصفه تمام کرد که شخصیت خوب قبلی متهم در این پرونده معنایی نداشت. مکدونالد در صورتی که به حقایق ارائه شده توسط شاهدان اعتقاد داشته باشند، هیئت منصفه را به یافتن متهم در قتل مقصر معرفی کرد. هیئت منصفه پس از یک ساعت مناظره، حکم قتل را برگرداند. مک دونالد به هیئت منصفه اطلاع داد که “دادگاه نمی تواند چنین حکمی را دریافت کند” و آنها باید یا اسمیت را به جرم قتل مقصر شناخته و یا او را تبرئه کنند. که اسمیت معتقد بود میلوود یک شبح است بی ربط است. سپس هیئت منصفه به صدور حکم مجرمیت بازگشت. پس از صدور حکم مرسوم اعدام، مکدونالد گفت که قصد دارد پرونده را به پادشاه گزارش دهد، وی که قدرت تخفیف حکم را داشت. حکم اولیه “حلق آویز” به یک سال حبس با اعمال شاقه تبدیل شد.

تبلیغات گسترده ای که در مورد این پرونده صورت گرفت، مقصر واقعی را ترغیب به حضور کرد: وی جان گراهام، یک کفاش پیر بود. او برای ترساندن شاگرد خود که فرزندان گراهام را با داستانهای شبح ترسانده بود، با استفاده از یک ورق سفید وانمود می کرد که یک شبح است. هیچ سابقه ای در مورد مجازات گراهام وجود ندارد.

تأثیر بر قوانین انگلستان

این سوال که آیا اقدام بر اساس یک اعتقاد اشتباه دفاع کافی از یک اتهام کیفری بود بیش از یک قرن مورد بحث بود تا اینکه در دادگاه تجدیدنظر در پرونده R. ​​v Williams (Gladstone) (1984) در مورد تجدیدنظر مشخص شد در نوامبر ۱۹۸۳ شنیده شد. شاکی، گلدستون ویلیامز، مردی را دیده بود که مرد جوانی را با خشونت در امتداد خیابان می کشد در حالی که دومی فریاد کمک می زد. ویلیامز که به اشتباه اعتقاد داشت در حال حمله است، وارد عمل شد و ضارب آشکار را که در واقع قصد دستگیری یک سارق مظنون را داشت، زخمی کرد. ویلیامز متعاقباً به اتهام ضرب و جرح ناشی از صدمات جسمی واقعی محکوم شد. در دادخواست تجدید نظر لرد رئیس دادگستری لین به بحث تاریخی اشاره کرد:

(پرونده) مباحث حقوقی را مطرح کرد که سالها بیش از آنکه فرد دوست داشته باشد درباره آن بحث کند و موضوع مقالات آکادمیکی آموخته شده بیشتر از آن باشد که بخواهد در شب بخواند.

– لرد رئیس قاضی دادگستری
لین برای روشن کردن مسئله مشکل ساز ادامه داد:

در موارد دفاع شخصی که مربوط به دفاع از خود یا پیشگیری از جرم است، اگر هیئت منصفه به این نتیجه رسید که متهم معتقد است یا احتمالاً اعتقاد داشته است که به او حمله می شود یا جرمی در حال ارتکاب است، و این نیرو برای محافظت از خود یا جلوگیری از جنایت لازم بود، پس دادستان پرونده آنها را ثابت نکرده است. اگر اعتقاد ادعایی متهم اشتباه بود و اگر اشتباهی غیر منطقی بود، این ممکن است دلیلی مسالمت آمیز برای این نتیجه گیری باشد که این اعتقاد صادقانه نبوده و باید رد شود. حتی اگر هیئت منصفه به این نتیجه برسد که اشتباهی غیر منطقی بوده است، اگر متهم واقعاً تحت آن عمل کرده باشد، حق استناد به آن را دارد.

– لرد رئیس قاضی دادگستری
درخواست تجدیدنظر مجاز بود و محکومیت او لغو شد. این تصمیم توسط شورای خصوصی در Beckford v The Queen (1988) تصویب شد و بعداً در قانون ۷۶ (دادگستری کیفری و مهاجرت) به قانون اضافه شد.

منبع: ویکی پدیا – ترجمه: علی لند

مقالات مرتبط

۲ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • استاد سلام.فرض بگیریم این واقعی باشه.پس تحت شرایط خاص نیرو های متافیزیکی میتونن روی دنیای فیزیکی تاثیر بزارن باتوجه به اینکه گفتید متافیزیک و فیزیک دخالت ندارن؟

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

شانزده − 13 =

تازه ترین مطالب:

ویکی لند:

مطالب پیشنهادی: