دیدگاه اسلام و یهود درباره سحر و جادو

مقالات
۸ دیدگاه

انسان در جهان مادّه قبل از تجربه و آموختن علوم بدین نتیجه رسیده که میان اتّفاق‌های این جهان، قاعده علّت و معلول حاکم است؛ یعنی آب علّت رفع تشنگی است و خواب علّت رفع خستگی است. امّا گاه در این جهان طبیعت اتّفاق‌هایی می‌افتد که از انتظار مردم به دور است، لذا این اتّفاق‌ها را جزء موارد خارق‌العاده می‌شمارند. با شواهد فراوان تاریخى و علمى موجود باید قبول کرد که یک دسته از دانش‌ها به نام علوم غریبه در قدیم رایج بوده که با پیشرفت علوم جدید از اعتبار و رواج افتاده است که سحر و شعبه‌های آن از جمله آنها محسوب می‌شوند. جادو یا سحر یکی از مقوله‌هایی است که برخی از علما و فلاسفۀ قدیم جهان اسلام در تحقیق‌های خود کم‌و‌بیش بـدان پرداخته‌اند و در تألیف‌های خود شرح و توضیح‌هایی در چگونگی نگرش به جادو و انواع راه‌های رسیدن به آن ارائه داده‌اند؛ از جمله ابن‌ندیم در الفهرست، فخرالدّین رازی در تفسیر کبیر، ابن‌سینا در کتاب اشارات خود و همچنین در مقدّمه ابن‌خلدون و برخی کُتُب دیگر بحثی را به سحر اختصاص داده‌اند.

بیشتر بخوانید:
طلسم چیست؟ آیا طلسم حقیقت دارد؟

در بررسی تاریخی مسأله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیّت‏ بیماریها عاجز بود، اوّلین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‏های پزشکی در ابتدا جادوگری و افسون بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‏ها پیش از مسیح (ع) اختلال روانی، مترادف‏ با سحر و جادو و ارواح شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه تسخیر ارواح خبیثه می‏دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن ارواح موذی از بدن شخص مبتلا بود که طیّ مراسم ویژه انجام‏ می‏گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره «تسخیر جن» نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‏داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‏اند. برای‏ درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.

مسایل مربوط به سحر و جادو از روزگاران قدیم به‏ تدریج تنظیم می‌شد و با نام «علوم غریبه» به‏ صور گوناگون مورد کاربرد ساحران و جادوگران قرار می گرفت. در دوران اسلامی در ایران، علوم غریبه‏ در تعالیم اسماعیلیّه رخنه عمیق داشته است‏ و افسانه‏هایی نیز درباره اقدامات جادوگرانه آنها وجود دارد.علی‌رغم توضیح ذکر شده، در این مسأله که سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه کسی آن را به دیگران انتقال داد، نظر‌های فراوان داده شده که هیچ کدام قانع‌کننده نیست، امّا آن نظری که بیشتر با ظاهر آیات قرآنی سازگار است اینکه آغاز پیدایش سحر ـ به صورت علمی منسجم و دانشی که از استاد به شاگرد انتقال پیدا می‌کرد ـ به زمان حضرت سلیمان ‌(ع) برمی‌گردد و خاستگاه آن قوم یهود است. در عصر حاضر نیز به مسأله سحر از دیدگاه‌های مختلف علمی و فلسفی پرداخته شده، به‌طوری‌که بسیاری از افعالی که در گذشته به صورت خرق عادت مطرح بوده، امروزه یک اصل مسلّم علمی و کلاسیک است که تقویت نیروی اراده و تلقین به وسیله مرتاضان نمونه‌ای از این امور می‌باشد.

بیشتر بخوانید:
پدیده دوگانگی در متافیزیک چیست؟ شگفتی های متافیزیک

سحر و جادو در کُتُب مختلف به معانی مختلفی از جمله نیرنگ و خیال‌انگیزی، کمک گرفتن از شیطان با نوعی تقرّب به وی، تصرّف در صور طبایع و… آمده است و مصادیق متعدّدی برای آن ذکر شده است. در دین یهود هم تفأّل، غیب‌گویی، علم نجوم و اعتقاد به تأثیر کواکب در سرنوشت انسان‌ها، شعبده، طلسم و انواع اعمال جادوگری رواج داشته است، لذا نوع نگاه دین یهود هم قابل اهمیّت می‌باشد.

معنای لغوی و اصطلاحی سحر و واژه‌های مرتبط

در بررسی معنای سحر و جادو در منابع مختلف به چند واژه برمی‌خوریم که برخی با یکدیگر مترادف هستند و برخی دیگر، متفاوت. این مترادف بودن یا متفاوت بودن واژگان گاه به وضع و استعمال لغوی برمی‌گردد و گاه به دیدگاه و نظر نویسنده آن مطلب و در برخی موارد واژگان فارسی و عربی استعمال می‌شوند. واژگانی از این قبیل: معجزه، کرامت، استجابت دعا، چشم‌زخم، تلقین، طلسم، سحر، جادو، کهانت، شعبده و.. . از میان این واژگان، سه واژه در این بحث بسیار مهمّ و کلیدی است: کهانت، شعبده، سحر.

۱ـ۱)کهانت

«کهانت» یعنی فال‌گویی و غیب‌گویی، اخترگویی و اخترشناسی و از امور پنهان خبر دادن و مراد از آن رابطه ارواح بشری با ارواح مجرّده یعنی جنّ و شیاطین است و نتیجه آن کسب خبر از آنها راجع به حوادث جزئی مخصوص به زمان آینده در عالم کَون و فساد است. از کتاب سرّ المکتوم فخر رازی برمی‌آید که کهانت بر دو قِسم است: یک قسم از خواصّ بعضی از نفوس است و این قِسم اکتسابی است و قِسم دیگر با عزایم و مدد خواستن از ستارگان و اشتغال به آنها همراه است که سلوک در این طریق حرام است و بدین دلیل، از تحصیل و اکتساب آن احتراز واجب است (ر.ک؛ دهخدا، ۱۳۷۷، ج ۱۲: ۱۸۷۷۸).

۲ـ۱) شعبده

«شعبده» به بازیی می‌گویند که آن را نمودی باشد، ولی بودی نداشته باشد و این با حرکت دست و سرعت آن صورت می‌پذیرد. شعبده یعنی چشم‌بندی، نظربندی، حقّه‌بازی، نیرنگ و تردستی (ر.ک؛ همان، ج ۹: ۱۴۲۹۴).

در فروق اللّغویّه در بیان تفاوت سحر و شعبده می‌گوید: «عملی که در سحر انجام می‌شود و از آن طریق امری خلاف واقع برای دیگران تخیّل می‌شود و ممکن است با سرعت باشد یا با کندی، امّا شعبده حتماً با سرعت انجام می‌شود و در واقع، اخصّ از سحر است؛ یعنی هر شعبده‌ای سحر است، امّا هر سحری شعبده نیست» (ع‍س‍ک‍ری‌، ۱۴۱۰ق.: ۲۷۲).

۳ـ۱) سحر

تصرّفى است که در چشم بیننده واقع می‌شود تا گمان کند کار همان طور است که مى‏بیند، حال آنکه آن گونه نیست؛ یعنی عملى خفى است که شى‏ء را بر خلاف صورت و جنس آن مصوّر می‌کند، البتّه در ظاهر، نه در حقیقت» (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۱: ۲۹۵).

در لغت، سحر هر کار لطیف و دقیقى است که اسباب عادى آن پنهان است و از «سحر» به معناى «ریه» مشتق شده است، چون «ریه» یک عضو مخفى در بدن انسان است. سحر را سحر گفته‌اند چون از جهت خودش منصرف شده است و سحر شدن یک شخص یعنی پریشانی و مختل شدن عقل او (ر.ک؛ طریحی، ۱۳۷۵، ج ‏۳: ۳۲۵). بنابراین، می‌توان مادّه سحر را مترادف با مادّه صرف دانست. بعضی هم سحر را افسونگری دانسته‌اند و آنچه که در آن جذّابیّت و فریبندگی خاص باشد (ر.ک؛ معین، ۱۳۸۱، ج ۲: ۱۸۴۰). در فرهنگ لاروس سحر را افسون و جادو و هر امری که سبب و حقیقت آن دانسته نشود و جنبه نیرنگ و فریب داشته باشد، معرّفی نموده است (ر.ک؛جر، ۱۳۷۳، ج ۲: ۵۴).

«سحر» هر کاری است که یاری شیطان در آن باشد و افسونی است که چشم را محو خودش می‌کند و نیز بیان زیرکانه است و سحر، همان عمل سحر و جادو است (ر.ک؛ فراهیدی، ۱۴۱۰ق.، ج‏۳: ۱۳۵).در مجموع، می‌توان گفت سحر در لغت به هشت معنا آمده است (ر.ک؛ رازی، ۱۴۲۰ق.، ج‏۳: ۶۲۵ـ۶۲۱) که مهم‌ترین آنها عبارت است از:۱ـ خدعه، نیرنگ، شعبده، تردستى و خدعه کردن.۲ـ آنچه عوامل آن نامرئى و مرموز باشد.

۲ـ سحر در اصطلاح

برای درک دقیق‌تر معنای «سحر» که در قرآن آمده، می‌توانیم ابتدا به کیفیّت و چگونگی «سحر» توجّه کنیم؛ زیرا این موقعیّت طبیعی سحر برای حواسّ ظاهر قابل درک است و به تعبیر دیگر، «سحر» به عنوان واقعه‌ای طبیعی و عینی می‌تواند به ما کمک کند تا معنای نسبتاً دقیق‌تری از واژه «سحر» پیدا کنیم.

«سحر» به هنگامی گفته می‌شود که هنوز روشنایی صبح سینه آسمان را نگشوده است، با آنکه شب تقریباً پایان یافته، امّا هنوز هم هوا تاریک است و بسا که اغلب مردم خواب هستند و سفر کردن و جابجایی آدمی در این مقطع خاصّ زمانی می‌تواند از نگاه دیگران پوشیده و مخفی بماند، در قرآن نیز همین معنا را درباره لوط و چگونگی نجات او از شهر سدم می‌بینیم (القمر/۳۴ و هود / ۸۱). همان‌گونه که در هنگام سَحَر نمی‌توانیم چیزهای پیرامون خود را واضح و آشکار ببینیم، در عمل «سحر» که ساحر انجام می‌دهد، هم نمی‌توانیم چگونگی سیر طبیعی آن عمل را مشاهده کنیم.

مادّه سحر و مشتقّات آن ۶۶ مرتبه در قرآن آمده است. از این شصت و شش بار، سه بار آن در معنی آخر شب به کار رفته است، یک بار به صورت مفرد (القمر/۳۴) و دو بار به صورت جمع (آل‌عمران/۱۷ و الذّاریّات/۳۴) و آنچه غیر از این موارد در قرآن است، در معنی سحر و جادو آمده است (ر.ک؛ ع‍ب‍دال‍ب‍اق‍ی‌، ۱۳۸۲: ذیل مادّه «سحر»).

بیشتر بخوانید:
فرق بین رویای آگاهانه و برون فکنی چیست؟

جادو یا سحر، مجموعۀ باورها، اعمال، فنون و روشهایی که به‌کارگیری آنها برای کنترل یا دگرگون کردن شرایط فراطبیعی، طبیعی و محیط زیست و رسیدن به مقاصد و اهداف نیک یا بد، مؤثّر و سودمند پنداشته می‌شده است. در این امر، جادوگر یا از توان روحی و ارادۀ شخصی خود و یا از برخی ابزارها، وسایل، اوراد، افسون‌ها، طلسمات و تعویذات برای رام و مهار کردن نیروهای فراطبیعی بهره می‌گرفته تا طبع، منش و میل آنها را مطابق با خواست‌ها و نیازها بگرداند و بر پدیده‌های طبیعی، اندیشه، احساس و فرجام انسان، نیز امور جاری زندگی او تأثیر بگذارد.

شیخ انصارى در مکاسب به نقل از شهید اول در این باره آورده است:

  • ۱ـ سحر کلامى است که به زبان جارى کنند و اورادى که مفهوم نباشد.
  • ۲ـ یا چیزى که بنویسند.
  • ۳ـ یا نوشته‌اى که به همراه دارند.
  • ۴ـ یا اورادى که بخوانند و بر ریسمانى بدمند و آنگاه گره بزنند.
  • ۵ـ قَسَم بدهند (به موجوداتى مثل جن یا شیاطین یا مَلَک قَسَم که فلان کار را بر ایشان انجام دهند).
  • ۶ـ یا بخور دهند ( و دود بدهند).
  • ۷ـ یا بدمند.
  • ۸ـ یا تصویر و مجسّمه درست کنند (ساحر، تصویر یا مجسّمه‌اى از شخص مسحور درست کند، سوزن در آن فرو برد یا با چاقو قسمتى از آن را ببرد که با این کار ضررى جسمى بر شخص مسحور وارد مى‌کند).
  • ۹ـ یا با تصفیه نفس (ساحر با ریاضات غیرشرعى مثل اعمالى که مرتاض‌هاى هندى انجام مى‌دهند) بتواند به صرف اراده کارهایى انجام دهند.
  • ۱۰ـ یا با استخدام ملایکه یا اجنّه یا شیاطین به کشف اشیاى گم شده یا مسروقه و علاج امراض بپردازند و به‌وسیله آنها در بدن یا قلب یا عقل مسحور تأثیر بگذارند (ر.ک؛ انصارى، ۱۴۱۰ق.، ج ۳: ۳۸ـ۳۶).

بیشتر بخوانید:
۷ مکان شگفت انگیز که میتوانند توسط بیگانگان فرازمینی ساخته شده باشند!

بررسی تطبیقی چیستی و ماهیّت سحر

الف) چیستی سحر در اسلام

از مجموع آنچه در قرآن به کار رفته، می‌توان استفاده کرد که سحر به دو قِسم تقسیم می‌شود:

۱ـ سحری که مقصود از آن فریفتن و تردستی و شعبده‌بازی و چشم‌بندی است و حقیقتی ندارد، چنان‌که می‌خوانیم: «پس ناگهان ریسمانها و چوبدستی‌هایشان (جادوگران زمان موسی ـ علیه‌السّلام ـ) بر اثر سحرشان در خیال او چنین می‌نمود که آنها به شتاب می‌خزند (طه/ ۶۶) که مصداق حقیقى سحر نیز همین سحر‌العیون است (ر.ک؛ بروجردی، ۱۳۶۶، ج‏ ۱: ۲۳۱).

۲ـ قِسم دوم سحری است که واقعاً اثرگذار است؛ مثل اینکه باعث جدایی زن و شوهر و یا مریض شدن انسان و… می‌شود، در قرآن می‌خوانیم «آنها مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به‌وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند… آنها قسمت‌هایی را فرامی‌گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی به آنها نمی‌رساند» (البقره/ ۱۰۲).

قِسم سومی هم ادّعا شده که ممکن است بر اثر سحر، شکل اشخاص تغییر کند؛ مثلاً انسان بر اثر سحر تبدیل به حیوان شود که این واقعیّت ندارد (ر.ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱: ۳۷۸).

در خصوص نوع دوم که در بالا از آن سخن گفته شد، فی‌الجمله می‌توان گفت: این ممکن است که کسی به واسطه سحر بین زن و شوهری دشمنی ایجاد کند و یا خواستگاری را نسبت به دختری بدبین کند و یا شخصی را نسبت به کار و شغل خاصّ خود بدبین کند، امّا اینکه بتواند کاملاً جلو بخت دختری را بگیرد، این واقعیّت ندارد و فقط صرف تخیّل است و همچنین است نسبت به شغل و کارهای انسان، یعنی اینکه همه راه‌ها را بر انسان ببندد، امکان ندارد: ﴿وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ: و به هیچ کس نمى‏توانند آسیبى رسانند، مگر آنکه خدا بخواهد﴾ (البقره/ ۱۰۲).

در همین جا روایتى را درباره حقیقت سحر از امام صادق (ع) نقل مى‌کنیم که آن حضرت در پاسخ این پرسش که حقیقت سحر چیست؟ فرمودند: سحر بر چند قِسم است. قِسمى به منزله طبّ است، همان‌گونه که اطبّا معالجه می‌کنند و براى هر مرضى دوایى دارند. همین طور ساحران هم براى هر صحّت آفتى و براى هر عافیت مصیبتى و حیله‌هایى دارند. قِسم دیگر کارهایى است که با سرعت انجام مى‌گیرد و قِسم دیگر چیزهایى است که دوستان شیاطین از آنها مى‌گیرند (ر.ک؛مجلسى، ۱۴۰۳ق.، ج ۱۰: ۱۶۹).

بنابراین، به نظر مى‌رسد که نمى‌توان این اقسام از سحر را به کلّى نفى کرد، چون همان‌گونه که بر اثبات آن دلیل روشنى نداریم، دلیلى بر نفى آن هم نداریم. بنابراین، بهتر است که احتمال هر دو طرف را بدهیم، لذا در اینکه آیا سحر واقعیّت دارد یا جزو خرافات می‌باشد، بین علمای اسلام اختلاف نظر وجود دارد (دروزه، ۱۳۸۳ ق.، ج‏۶: ۲۱۳) و دو نظریّه مشهور بیان شده است:

بیشتر بخوانید:
چگونه مدیتیشن کنیم؟ بهترین و ساده ترین روش انجام مراقبه

الف) برخی از علمای اسلام سحر را صِرف خرافات می‌دانند و به آیه ۶۶ سوره مبارکه طه، ﴿فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴾، یا آیه ۱۱۶ سوره اعراف ﴿قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ﴾ استدلال می‌کنند؛ از جمله:

۱ـ ابوجعفر استرآبادی می‌گوید: «سحر حقیقت ندارد، بلکه صرف تخیّل و شعبده و چشم‌بندی است».

۲ـ علاّمه حلّی در حقیقت داشتن سحر تردید کرده است.

۳ـ مرحوم مجلسی می‌گوید: «بیشتر علما بر این عقیده‌اند که سحر از خرافات است، امّا اینکه چرا اثر می‌کند و هیچ کس منکر اثر سحر نیست، در مقام توجیه اثر سحر گفته‌اند: اگر مسحور بداند که درباره او سحر کرده‌اند، توهّم مسحور شدن باعث می‌شود که اثر سحر در او ظاهر شود؛ مثل تلقین به مریض. امّا اگر اصلاً نداند که درباره او سحر کرده‌اند، در این خصوص با آنکه هیچ یک از علما منکر این نوع اثر نشده‌اند، ولی هیچ گونه توجیه برای آن ندارند، مگر آنکه بگوییم این اعمال بر اثر استخدام جنّ و شیاطین علیه شخص مسحور انجام می‌شود» (مجلسى، ۱۴۰۳ ق.، ج ۶۰: ۳۲ـ۳۰).

۴ـ علاّمه طباطبائی در ذیل این آیه آورده است: «سحر در اینجا یک نوع تصرّف در حاسّه انسان است، به‌طورى‌که حاسّه بیننده چیزهایى را ببیند و یا بشنود که حقیقت نداشته باشد» (موسوی همدانی، ۱۳۷۴، ج ‏۸: ۲۷۴).

بنابراین، ساحران چشم مردم را تحت تأثیر قرار داده‌اند، نه قلب و عقل آنها را (صادقی تهرانی، ۱۴۱۹ق.: ۱۶۴).

۵ـ رمانی می‌گوید: «معنای «سِحرُ الأعین» این است که چشم را از صحّت درک به تخیّل امور موهوم منحرف کرده‌اند و این امر با حیله‌های مخفی و شعبده‌بازی انجام گرفته است که اصلاً بویی از حقیقت نبرده است. البتّه کسی که این تخیّل را ایجاد می‌کند، خداوند متعال است، امّا در ظاهر این امر به ساحران نسبت داده می‌شود؛ یعنی اگر خدا نخواهد آنها ذرّه‌ای تأثیر بر دیدگان مردم نخواهند داشت (ر.ک؛ طوسی، بی‌تا، ج ‏۴: ۵۰۲).

امّا خود آیه شریفه نیز دالّ است بر آنکه سحر حقیقت ثابته ندارد، بلکه بنا بر دلایلی فقط «نمود» است:

۱ـ در واقع، اگر آن عصاها و طناب‌ها دارای حیات شده بود، نمى‏فرمود: «سحرُوا أَعْیُنَ النَّاسِ»، بلکه مى‏فرمود: «صَارُوا حَیَّات».

۲ـ در آیه دیگری آمده است: ﴿یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى﴾‏ (طه/۶۶) و همین که بعد از زمانى دو مرتبه آن شی‏ء به حالت اوّلیّه اصلی برمی‌گردد، دالّ بر این است که ماهیّت آن منقلب نشده است، به خلاف صدور معجزه از پیغمبر که قلب ماهیّت می باشد (ر.ک؛ حسینی شاه عبدالعظیمی، ۱۳۶۳، ج‏۴: ۱۶۲).

۳ـ لفظ «سَحَرُواْ أَعْیُنَ النَّاسِ» نشان مى‏دهد که سحر در چوبها و ریسمانها که انداخته بودند اثرى نداشت و آنها بی‌حرکت مانده بودند و سحر فقط در چشمان تماشاگران اثر گذاشته بود و آنها دیده بودند که چوبها و ریسمانها به تندى حرکت مى‏کنند (ر.ک؛ قرشی، ۱۳۷۷، ج ‏۳: ۴۸۲ و مغنیه، ۱۴۲۴ق.، ج‏۳: ۳۷۸).

۴ـ سحر جز بر خیال بر چیز دیگری سیطره ندارد (ر.ک؛ صادقی تهرانی، ۱۴۱۹ق.: ۳۱۶).

بیشتر بخوانید:
پشت پرده پنهان منطقه ۵۱ نوادا – آیا حضور فرازمینی ها حقیقت دارد؟

‏ب) برخی دیگر قایل‌اَند به اینکه سحر واقعی است و به آیه ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره بقره استدلال می‌نمایند؛ از جمله:

۱ـ شیخ طوسی در کتاب الخلاف می‌گوید: نزد بیشتر علما از جمله ابوحنیفه و اصحاب او و مالک و شافعی سحر حقیقت دارد و با جادو می‌توان کسی را کُشت یا مریض کرد، یا دستش را فلج نمود، یا بین زن و مرد تفرقه انداخت و چه بسا اتّفاق می‌افتد که فردی در عراق، شخصی را در خراسان سحر کرده، او را بکشد.

۲ـ علاّمه طباطبائی می‌نویسد: «درباره تأثیر اراده در افعال خارق‌العاده، سحر، کهانت و احضار ارواح جای هیچ تردید نیست که برخلاف عادت جاریه، افعال خارق‌العاده‌ای وجود دارد. امثال اینگونه خوارق عادت و بسیاری دیگر از آنها اعمالی است که بر اسباب طبیعی و پنهان از حسّ و درک مردم متّکی است و خلاصه اینکه صاحب عمل به اسبابی دست می‏زند که دیگران آن اسباب را نشناخته‏اند» (طباطبائی، ۱۴۱۷ ق.، ج‏۱: ۳۶۷ـ۳۶۴ و نیز ر.ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱: ۳۷۷ و انصاری، ۱۴۱۰ ق.، ج ۳: ۵۶).

۳ـ این موضوع تخیّل محض نیست، بلکه در واقع وجود دارد. تحقیق مطلب این است که گفته مى‏شود: «عالم طبیعت بین ملکوت سفلى و ملکوت علیا واقع شده است و اهل عالم داراى تصرّفى به اذن و فرمان خداوند در عالم طبیعت هستند، اعمّ از اینکه بى‏واسطه باشد، یا به توسّط اسباب و وسایلى از نفوس بشرى. حال اگر نفس بشرى از وابستگی‌ها رها شود و با ریاضت‌های شرعى یا غیر شرعى از تیرگی‌ها پاک گردد و وجودش مناسب پذیرش مجرّدات علوى و سفلى گردد، با اسباب و وسیله و یا بدون اسباب، در این عالم تأثیر مى‏نماید، بدینگونه که آنها را تحت تأثیر و فرمان خود درآورده، به سوى آن عوالم جذب مى‏کند و آنگاه خواسته‏هاى نفوس بشرى را چه شرعى و چه غیرشرعى توجیه مى‏نماید. هرگاه این تأثیر از جانب اهل عالم سفلى باشد، به اسباب و وسایل آن سحر مى‏گویند و این تأثیر گذاردن و اثرپذیرى نیز نامیده مى‏شود» (خانی و ریاضی، ۱۳۷۲، ج ‏۲: ۱۶۹).

۴ـ حقّ کلام این است که: «سحر اثر حقیقى دارد و آن امر وجدانى است و مجرّد تخییل نیست، چنان‌که بسیارى چنین گمان کرده‏اند» (بلاغی، ۱۳۸۶، ج ۱: ۷۹).

ب) چیستی سحر در یهود

از دیدگاه تورات، جادوگر کسی است که واقعاً جادو می‌کند نه آنکه با شعبده‌بازی نمایش‌هایی بدهد. بنابراین، در نگاه تورات بین جادوگر و شعبده‌باز تفاوت هست. چنانچه از دیدگاه تورات جادوگر واقعی مجرم و محکوم است، در حالی که شعبده‌باز مجرم نیست (ر.ک؛ کوهن، ۱۳۵۰: ۲۸۳).

تلمود شواهد بسیاری را ارایه می‌دهد مبنی بر اینکه همه گونه خرافات در میان مردم عوام آن زمان رایج بوده است: «اعمال منافی عفّت، زناکاری و جادوگری همه چیز را تباه کرد» (میشنا سوطا، ۱۳: ۹)؛ «وقتی کسانی که طلسم‌ها وافسون‌ها را به عنوان حفاظت خود در مقابل خشم و قهر خداوند به کار می بردند، فراوان شدند، غضب الهی بر جهان نازل شد و سیحنا از اسرائیل دور گردید» (توسیفتا سوطا ۳: ۱۴).

بنابراین تورات برای جادو واقعیّتی را می‌پذیرد، امّا اعمالی مثل شعبده و یا تفأل را از اعمال خرافی محسوب می‌دارد، چنانچه دانشمندان یهودی می‌گویند: «هرچند که تفأل و پیشگویی را حقیقتی نیست، لکن علامت و نشانه حقیقت دارد» (کوهن،۱۳۵۰: ۲۸۹).

به نظر مى‏رسد قسمت قابل توجّه از سحرها در میان یهود به‌وسیله استفاده از خواصّ شیمیایى و فیزیکى به عنوان اغفال مردم ساده‏لوح انجام مى‏شده است؛ مثلاً در تاریخ ساحران زمان موسى(ع) مى‏خوانیم که آنها درون ریسمان‌ها و عصاهاى خویش مقدارى موادّ شیمیایى مخصوص (احتمالاً جیوه و مانند آن) قرار داده بودند که پس از تابش آفتاب و یا بر اثر وسایل حرارتى که در زیر آن تعبیه کرده بودند، به حرکت درآمدند و تماشاکنندگان خیال مى‏کردند که آنها زنده شده‏اند. این گونه سحرها، حتّى در زمان ما، نیز کمیاب نیست (ر.ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۱: ۳۸۱).

شناخته شده‌ترین عمل جادوگری، طلسم (غیرطبیعی) است که عبارت است از یک فرمول که انجام آن اثر مطلوبی را به همراه دارد. طلسم‌ها اغلب یا گفته مشهود می‌شوند یا نوشته می‌شوند یا به طور فیزیکی انجام می‌پذیرند. اینها دارای یک سری قسمت‌های تشکیل‌دهنده ‌است. شکست و عمل نکردن یک طلسم ممکن است دلایل زیادی داشته باشد؛ مثلاً دنبال نکردن فرمول به طور دقیق، مناسب نبودن شرایط که مانع از هدایت نیروها می‌شوند، کمبود توانایی جادوگری. یک عمل جادوگری مشهود دیگر «غیب‌گویی» است که هدف آن دادن اطّلاعات درباره گذشته، حال و آینده ‌است.

«نکرومانسی» (غیب‌گویی از طریق ایجاد رابطه با مردگان) نوع دیگری از اعمال جادوگری یهود است که شامل اخطار و گفتگو با روح مردگان می‌شود. این کار را گاهی فقط هنگامی انجام می‌دهند که بخواهند با روح عزیزی که مرده‌ است، رابطه برقرار کنند. همچنین می‌تواند برای گرفتن اطّلاعات از روح‌ مردگان به عنوان نوعی پیشگویی باشد یا به عنوان فرمان دادن به روح‌هایی که در یک طلسم شرکت دارند، برای کمک کردن به انجام طلسم. انواع جادو را می‌توان بر اساس ترفندهایی که در انجام آنها وجود دارد، تقسیم‌بندی کرد. یک تقسیم‌بندی معمول، کُلّ جادوها را به دو قسمت «سرایتی» و «همسانی» تقسیم می‌کند که یک یا هر دو نوع را می‌توان در یک جادو به کار برد. جادوی سرایتی شامل استفاده از عناصر فیزیکی است که زمانی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم روی او تأثیر بگذاریم، در تماس بوده ‌است. نوع دوم شامل استفاده از تصاویر یا اشیای فیزیکی است که به نوعی با شخص یا چیزی که می‌خواهیم تحت تأثیر قرار دهیم، شباهت دارد. عروسک‌های وودو مثالی از این دست هستند. یک تقسیم‌بندی دیگر جادو را به دو دسته متعالی و پست تقسیم می‌کند: اوّلی از یک نیروی الهی استعانت می‌جوید و هدف متعالی دارد و دومی از ارواح کمک می‌گیرد و هدف شخصی دارد.

نوع دیگر تقسیم‌بندی، جادو را به دو صورت واضح و تدریجی و ظریف تقسیم می‌کند. این دو بیشتر به جادوی افسانه یا اسطوره مربوط هستند و چیزی را که اکنون همگان از اثرات جادو در ذهن دارند، شامل نمی‌شود. جادوی واضح جادویی است که به سرعت نتیجه‌اش ظاهر می‌شود. امّا جادوی پنهان و ظریف اثرش به طور تدریجی و نامحسوس دنیا را تغییر می‌دهد. مورّخ دانشگاهی، ریچارد کیک هِفِر، جادو را به دو نوع روانشناختی و خیالی (توهّمی) تقسیم می‌کند. اوّلی بر روی ذهن دیگری تأثیر می‌گذارد تا آنگونه که جادوگر می‌خواهد، عمل کند؛ مانند طلسم عشق و دومی پدید آوردن عجایب گوناگون است. جادویی که ضیافت شامی را پدید آورد، یا جادوگر را نامرئی کند، از نوع دوم است. جادویی که تغییر فیزیکی در شیئی به شکل یک معجزه به‌وجود آورد، در این تقسیم‌بندی گنجانده نشده ‌است.

بیشتر بخوانید:
آتئیسم یا خداناباوری چیست؟ آیا حق با آتئیست ها است؟

راه دیگر، تقسیم‌بندی جادوها بر حسب «سنّت‌ها» است که به مجموعه‌ای از عقاید و اعمال جادوگرانه اطلاق می‌شود که مربوط به گروه‌های فرهنگی مختلف و سلسله و مراتب انتقال آن جادو است. برخی از این سنّت‌ها بسیار ویژه و از لحاظ فرهنگی محدود به یک گروه خاص هستند. عدّه‌ای دیگر نیز التقاطی‌تر هستند. این سنّت‌ها هم شامل غیب‌گویی‌ها و هم طلسم‌ها می‌شوند. هنگامی که با واژه «سنّت‌ها» سر و کار داریم، ممکن است بسیاری به غلط تصوّر کنند هر دینی که موبد یا روحانی یا عامِل دینی آن، طلسم و تعویذی را به‌کار می‌برد، یک «سنّت جادوگری» است، با اینکه آن دین دارای روحانیّت، مردم عادی و یک سری آداب عبادی ثبت شده‌است. این کج‌فهمی، به‌ویژه زمانی اتّفاق می‌افتد که عدّه‌ای از دین‌ها یا دین‌های عامه به غلط به عنوان «جادو» یا حتّی «غیب گویی» پنداشته می‌شوند. نمونه‌هایی از سنّت‌های جادویی، عامه ـ جادویی، دینی ـ جادویی عبارتند از: کیمیاگری، آنیمیسم (زنده‌انگاری)، بونپو، جادوی تشریفاتی و رسمی، جادوی آشفتگی، هرمتیسیسم، آیین هندوی مانتریک، هودو (طلسم)، شعبده‌بازی، جادوگری در تنخ (که در کتاب عهد قدیم موجود است و مربوط به جادوگری یهودی است، کابالا، عصر جدید، پائولو مونت (که نوعی جادوگری عامه ‌است)، ریکی، شیطان‌پرستی، آیین یا مذهب شمَن (شمن‌آیینی)، شینتو، تلیما، دین تائو و وودو.

بررسی تطبیقی مصادیق سحر

الف) مصادیق سحر در اسلام

یکی از مصادیق سحر که به طور مشخّص در قرآن آمده، سحری است که باعث جدایی زن و شوهر از یکدیگر می‌شود که در باب آن می‌توان علاوه بر آیه ۱۰۲ سوره بقره، آیه ﴿وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ: و از شرّ دمندگان در گره‌ها﴾ در سوره «فلق» را نیز متذکّر همین مصداق از سحر دانست. البتّهبر اساس همین آیه و نظرات برخی مفسّران درباره این آیه علاوه بر اینکه سحر کردن شوهر از سوی زن به عنوان مصداقی از سحر فهمیده می‌شود، می‌توان فهمید که سخن‌چینی نیز یکی از مصادیق سحر می‌تواند باشد که اینجا در همین خصوص به بیان نظرات مفسّران پرداخته خواهد شد. امّا پیش از آنکه به بیان نظرات مفسّران بپردازیم، لازم است بحثی لغوی در باب واژه «نفث» و «عقد» را ذکر کنیم.

نفث

جمیع کتب لغت، «نفث» را به معنى «یک نوع دمیدن» گرفته‏اند. راغب در مفردات می‌گوید: «نفث افکندن اندکى آب دهان است و نفث جادوگر یا دمیدن دعاخوان به این نوع است که در گره‌ها می‌دمد و اندکى آب دهانش را بر آنها می‌افکند». راغب بعد از بیان معنى نامبرده، آیه ﴿وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ﴾را شاهد می‌آورد (ر.ک؛ راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق.: ۸۱۶).

عُقَد

جمع «عقدۀ» است؛ یعنی همان گره‌هایی است که دمندگان ساحر بر طناب‌ها می‌زدند و بر آن اوراد سحر را می‌خواندند (ر.ک؛ طریحی، همان، ج‏۳: ۱۰۴).

النّفاثات

زنها یا نفوسى هستند که در گره‌ها می‌دمند و اندکى آب دهان بر آنها می‌افکنند و چون جادوگران رشته‏اى را که بر آن گره‌ها زده‏اند، به دست گرفته، اورادى و اذکارى می‌خوانند و بر آنها می‌دمند و آنها را می‌گشایند و با این عمل چنین وانمود می‌کنند که گره از کار کسى گشاده‏اند، آنها را «نفّاثات» یا «نفّاثات فى العُقَد» یعنى «دمندگان» یا «دمندگان در گره‌ها» می‌خوانند و جمیع کُتُب لغت، چه آنها که نام بردیم (مفردات راغب، المنجد، مختار صحاح) و چه دیگران، این لفظ را به معنى ساحران و تعویذخوانان گرفته‏اند. اینک برای تبیین مطلب به نقل اقوال مفسّران درباره معانى «النَّفَّاثَاتِ فِى العُقَد» می‌پردازیم.

میبدى در تفسیر کشف‌الأسرار (ر.ک؛ میبدی، ۱۳۷۱، ج‏۱۰: ۶۷۰) و نیز فخز رازی در تفسیر خود (ر.ک؛ رازی، همان، ۱۴۲۰ق.، ج ‏۳۲: ۱۹۶) می‌گویند: مراد از «نَفَّاثَات فِى العُقَد» زن‌هایى هستند که عقل مردان را به دوستى و عشق خود می‌ربایند.

ابوتمّام می‌گوید: «زنانى که با جادو از جوانمرد سلب تصمیم می‌کنند و دمندگان در گره‌ها هستند». شیخ طبرسى همین معنى را روشن‌تر و بهتر از قول ابومسلم در مجمع‌البیان با این عبارت آورده است: «ابومسلم گفته مقصود از نفّاثات زنانى هستند که افکار مردان را ربوده، آنان را به رأى و میل و هوس خود بازمی‌گردانند» (طبرسی، ۱۳۷۲، ج‏۱۰: ۸۶۶).

با نظر به تفاسیر ذکر شده و معنای لغوی کلمه «نفّاثات» که در سطور پیشین اشاره شد، می‌توان اینگونه نتیجه‌گیری کرد که براى لفظ «النّفاثات فِى العُقَد» علاوه بر معنى معمول و مشهور آن که جادوگران است، معانى دیگرى نیز می‌توان قایل شد که عبارتند از:

۱ـ زنانى که با خودآرایى و دلربایى خود دلهاى مردان را مى‏ربایند و آنها را از عزم‌هاى آهنین و تصمیم‌های استوار براى کارهاى شایسته و سودمند بازداشته، تابع هوسها و امیال خویش می‌سازند و به فساد و فحشاء و جنایت و خیانت می‌کشانند (ر.ک؛ طبرسى، ۱۳۷۲، ج۱۰: ۵۶۹).

۲ـ سخن‌چینانى که روابط دوستى مردم را گسسته، دلهاشان را نسبت به یکدیگر سیاه و تیره می‌سازند (بر حسب توجیه عبدُه).

۳ـ عموم افراد و طبقات و اقوام که با وسایل مختلف مثل اشاعه منکرات و فحشاء و ترویج جنایات و مفاسد، افراد را از تصمیم به کارهاى سودمند بازمی‌دارند و یا در میان جوامع انسانى به ایجاد نفاق و اختلاف مى‏پردازند و روابط مردم را از هم می‌گسلند، تا آنها را در ضعف و انحطاط نگه داشته و مغلوب و مطیع خویش سازند که از شرّ عموم آنها باید به خدا پناه برد.

با این توضیح و تفسیر، جمیع ممالک نیرومند که به کشورهاى ضعیف طمع بسته ملّت‌ها را غوطه‏ور در فساد و تباهى ساخته، رشته وحدت دینى و میهنى آنها را از هم می‌گسلند و عموم استعمارگران و عمّال آنان و حکّام جور که براى غارت اموال مردم و در بند کشیدن آنها به اشاعه فساد و ایجاد تفرقه در میان ملل و اقوام می‌کوشند، «نفّاثات فِى العُقَد» می‌باشند (ر.ک؛ شریعتی، ۱۳۴۶: ۴۱۸ و طالقانی، ۱۳۶۲، ج‏۴: ۳۰۹). البتّه همانگونه که در شروع بحث ذکر شد، وجه دیگری از این مصداق سحر در آیه ۱۰۲ سوره بقره آمده است که می‌فرماید: ﴿فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ﴾.

بیشتر بخوانید:
هواپونوپونو چیست؟ برترین تکنیک پاکسازی درونی – محدودیت صفر

ب) مصادیق سحر در یهود

تاریخ زندگی انسان‌ها در همه جوامع بشری آکنده از جریان‌هایی است که به‌ نام هدایت انسان‌ها انحراف‌های گسترده اعتقادی، رفتاری و اخلاقی را به‌ وجود آورده‌اند. یکی از این فرقه‌های انحرافی، شیطان‌پرستی است که سرمنشاء آن خود شیطان است که آدم نیز به‌واسطه او سقوط کرد. آنچه در تاریخ درباره شیطان‌پرستی و چگونگی شکل‌گرفتن آن آمده، نشان می‌دهد که ساحران و جادوگران از دیرباز به‌کار تقدیس شیطان مشغول بوده‌اند. قوم بنی‌اسرائیل از زمانی که در مصر سکنی گزیدند، عقاید باطل مصریان در آنان تأثیر فراوان گذاشت. مصریان آن زمان به تصریح قرآن، سحر و جادو می‌دانستند و با همین سلاح به مقابله با پیامبر خدا، موسی (ع)، رفتند، ولی شکست خوردند. امّا قوم بنی‌اسرائیل حتّی بعد از عبور از دریا و هجرت از مصر دلبستگی خود را از آن عقاید و اذکار شیطانی فراموش نکرد. در قرآن نیز آمده است که بنی‌اسرائیل در زمان حضرت سلیمان که آموزش سحر و جادو ممنوع بود، به هر صورت که امکان داشت، جادوگری را ادامه دادند و بعد از آن حضرت این کار وسعت بیشتری یافت.

در تلمود آنچه که به عنوان سحر و جادوگری معرّفی می‌شود، فقط محدود به اعمال سحرآمیز نیست، بلکه فال‌بینی و غیب‌گویی که در مواردی از طریق علم نجوم صورت می‌گرفته هم در زمره مصادیق سحر محسوب می‌شود، البتّه در خود کتاب تورات صراحتاً از اعمال سحر و جادوگری سخنی به میان نیامده، بلکه در بخش‌هایی که مربوط به اعمال بت‌پرستان بوده، اشاره‌ای هم به سحر و نهی از انجام آن شده است. در آیه‌های ۱۰ و ۱۲ از فصل هجدهم سِفر تثنیه، صورتی از اعمال سحر و جادو که میان ملل بت‌پرست آن زمان معمول بوده، ارائه شده است: «مثل آنها بچّه‌های خود را روی آتش قربانگاه قربانی نکنید. هیچ یک از شما نباید به جادوگری بپردازد، یا غیب‌گویی و رمّالی و فال‌گیری کند و یا ارواح مردگان را احضار نماید. خداوند از تمام کسانی که دست به چنین کارهایی می‌زنند، متنفّر است به‌خاطر انجام همین کارهاست که خداوند، خدایتان این قوم‌ها را ریشه‌کن می‌کند». البتّه یهودیان با چشم‌پوشی از احکام تورات، شعائر و آداب سحر‌آمیز دیگر بت‌پرستان را پذیرا شدند و در نتیجه، عقایدی مثل کابالا به تعالیم پنهانی در یهودیّت تبدیل شد. رموز و اسراری که مشهور هستند به «کابالا» یا «قباله» و به معنی دریافت و قبول می‌باشد، همان اعمال جادویی بت‌پرستان مصر باستان می‌باشد وآن چیزی هم که امروز به «کابالا» معروف است و در میان یهودیان گسترش پیدا کرده، ریشه‌ای در عقاید سرّی و مادّی‌گری مربوط به مصر باستان دارد که بر جادوگری استوار است. از این رو، در بیان مصادیق سحر در میان یهودیان، شناخت کابالا و اعمال و عقاید کابالیست‌ها و روش‌های آنان، در واقع، معرّفی همان مصادیق سحر می‌تواند باشد.

طریقت کابالا۱در حوزۀ علوم باطنی و حرکت‌های سرّی و مرموز همواره پیشگام قوم خود بوده است. به اعتقاد تابعان، کابالا جادوگری یعنی استفاده از نیروهای پنهان بالاتر برای اداره کردن مردم به ترتیبی که آنچه می‌خواهیم، به دست آوریم. برای ارتباط با نیروهای سرّی و مرموز در طبیعت، نیاز به آموزش‌های کابالاست؛ زیرا تعالیم کابالا طبیعت درونی افراد را تغییر می‌دهد و ایشان را برای ارتباط با نیروهای بالاتر آماده می‌سازد (ر.ک؛ کوسنک، بی‌تا: ۵). آموزه‌های باطنی در این طریقت که نهایتاً به گسترش خرافه و علوم غریبه در بین ایشان ختم شد، منشائی جز کتاب مقدّس ندارد. باورهای کابالایی در مورد متن کتاب مقدّس، بهترین شاهد برای ادّعای ماست. طبق باور تابعان کابالا حروف عبری که متون مقدّس با آنها نوشته شده، علایمی نیستند که صرفاً برای تألیف و ضبط وقایع و افکار به‌وسیلۀ بشر اختراع شده باشند، بلکه این حروف مخازن نیروی الهی هستند. این همان پیوند کابالا با سحر و جادوست. وظیفۀ سالک یهودی این است که با همان روش‌هایی که از طریق روایت و سنّت به او منتقل شده، این معانی را کشف نماید. پیروان کابالا برای اثبات معانی مستور در کتاب مقدّس تمهیدهایی اندیشیدند و از سه طریق به کشف معانی مستور در حروف و کلمات تورات پرداختند.

بیشتر بخوانید:
نیکولا تسلا کیست؟ آیا مطالبی که در رابطه با تسلا میخوانیم حقیقت دارند؟

روش اوّل «گماتریا» (Gematria) نام داشت. در این روش با محاسبه مقدار عددی کلمات به کشف روابط بین آنها می‌پرداختند. به باور اهالی کابالا، کلمات با مقدار عددی مساوی می‌توانند جایگزین یکدیگر شوند؛ مثلاً مقدار عددی «یهوه» ۲۶ بود و کابالیست‌ها با محاسبات مشابه کشف کردند که پرقدرت‌ترین نام خدا باید ۷۲ حرف داشته باشد. دانستن این نام، بزرگترین نیرویی بود که می‌توانست در تصوّر انسان بگنجد(ر.ک؛ همان ۵۳۴).

شیوۀ دوم «نوتاریجکُن» (Notarjkon) نام داشت. در این روش، هر کلمۀ عبری مجموعه‌ای از حروف اختصاری محسوب می‌شد و هر حرف از این مجموعه، حروف آغازین کلمۀ دیگر را تشکیل می‌داد. در این روش، نخستین و آخرین حروف کلمات را جدا می‌کردند و آنها را به صورت کلمات جدید می‌نوشتند. با استفاده از همین روش طلسم‌های معروف و فراوانی از کلمات جادویی ابداع شد؛ مثلاً کلمۀ جادویی «اَگلا» (Agla) که در اکثر دوایر جادویی قرار داده می‌شود، از حروف آغازین دعایی با این مضمون ساخته شده است.

روش سوم «تِمورا» (Temurah) نام داشت. در این شیوه، کابالیست‌ها حروف کلمات را تعویض می‌کردند. با مقلوب کردن همۀ کلمه، معنای مکتوم آن آشکار می‌شد. با به کارگیری این فن، الفبای جدیدی پدید آمد که تابعان کابالا می‌توانستند با استفاده از این الفبا، از هر جای کتاب مقدّس معانی مستور را کشف کنند و از هر کلمه کلمات دیگری را به وجود بیاورند. با این روش‌های جادویی، ایشان در یک کشف عجیب دریافتند که اسماء خداوند ۱۷۲ نام است و تعداد فرشتگان ۶۵۵ و ملایکه مقرّب ۳۰۱ عدد می‌باشد (ر.ک؛ همان: ۵۳۸ـ۵۳۵).

به باور سالکان کابالا، نظام خلقت بر اساس ادغام عدد و حروف به وجود آمده است (ر.ک؛ همان:۵۴۳). خداوند با آمیختن و ترکیب حروف، گونه‌های بی‌شمار روح به هر شکل و هیأتی را آفریده است و نام متعال و ناگفتنی خود را بر اساس آنها بنا نهاده است. طبق متن کتاب خلقت، انسان از طریق کلمه و مکتوب می‌تواند در نهانی‌ترین رازهای آسمانی نفوذ کند و با کلمات و نشانه‌ها اعجاز بیافرند (ر.ک؛ همان: ۵۴۷). با توجّه به اهمیّت حروف عبری در کتاب «سفر یصیرا»، جادوی حروف عبری در کابالا اهمیّت خاصّی پیدا کرد. حروف عبری به صورت ابجد در نوشتن برخی تعویذها و طلسم‌ها به کار می‌رفت. نوشتن این گونه تعویذها با حروف ابجد و نگهداری آن در نزد هر یهودی، هنوز هم در بین ایشان مرسوم است.ستارۀ داود نیز از اسرار رمزی و جادویی بر کنار نمانده و در بین یهودیان از قداست ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. آموزه‌های کابالا به تدریج بر باورهای قوم یهود آنچنان مؤثّر افتاد که ایمان به فرشتگان، دیگر ایمان به غیب و مرزهای ذات انسان نبود، بلکه ایمان به ارواحی بود که می‌توان به آنها رشوه داد و آنان را به خدمت گرفت. شیاطین نیز نیروهایی شدند که انسان می‌توانست با تلاوت دعا به زبان آرامی آنها را فریب دهد. برخی اوامر و نواهی، مضمون اخلاقی و دینی خود را از دست دادند و به منزلۀ آدابی جادویی نگریسته شدند. البتّه یهودیّت نیز همچون مسیحیّت و اسلام، به طور رسمی جادو را منع می‌کند و همیشه جادوگران را با درجات مختلفی از شدّت تعقیب و تنبیه کرده ‌است. الهیّات سنّتی این دین‌ها اینگونه می‌پندارند که اثرات آشکار جادوگری یا پندار باطل هستند، یا اینکه این اثرات ناشی از یک فرشته‌است که طبیعت را به نمایندگی از آن جادوگر دستکاری می‌کند. بنابراین، جادوگری همیشه به عنوان نوعی پیمان با موجودات شیطانی است و کتاب تورات نیز ساحران مصر را کاملاً تعریف مى‏نماید و اعمال آنها را به عنوان اعمالی شیطانی و نوعی مبارزه در مقابل موسی (ع) معرّفی می‌نماید (کتاب مقدّس، سفر خروج باب هفتم: آیات ۱۱ و ۱۲ و ۲۲ و نیز باب هشتم: آیه ۷).

بیشتر بخوانید:
آلفای ذهنی چیست؟ معرفی امواج مغزی

بررسی تطبیقی حکم سحر

سنّت جادوگری از سنّت‌های کهن است که در رویارویی با آیین‌های توحیدی ریشه دارد. در قرآن این عمل مذمّت شده است و در روایات شیعی در مرتبه انکار خدا از آن یاد شده است. همچنین در متون کهن یهود از جادوگری به نوعی بت‌پرستی یاد شده است و چنان وانمود شده که هدف اساسی بسیاری از پیامبران بنی‌اسرائیل به نقل متون مقدّس یهود مبارزه با این مرام خطرناک بوده است، به‌گونه‌ای که در تلمود (گنجینه دینی کهن یهود) جادوگر، مجرم و محکوم است؛ زیرا که از اوامر تورات می‌گذرد، در حالی‌که شعبده‌باز با وجودی که تأیید نمی‌شود، امّا مجرم نیست (ر.ک؛ کوهن، ۱۳۵۰: ۲۳۱).

الف) حکم سحر در اسلام

آنچه مسلّم است اینکه سحر در اسلام حرام است. امّا اینکه آیا به طور مطلق حرام است، یا بعضى جاها استثنا شده، ظاهراً آنگونه سحر که براى مقاصد درست به کار گرفته مى‌شود، مثل پیدا کردن گم شده، یا بقاى عمارت، یا فتح سرزمین کفر جایز است، به‌ویژه باطل کردن سحر با سحر جایز مى‌باشد (ر.ک؛ انصارى، ۱۴۱۰ ق.، ج ۳: ۹۵ و ۹۶).

در سدۀ ۸ قمری، شهید اوّل ابوعبدالله محمّد بن مکّی عاملی همۀ اقسام کهانت و سحر را از راه‌های کلام، کتابت، رقیه و بخور با گیاهان و عقاقیر، استفاده از کواکب و ریاضت‌های نفسانی باطل و عزایم زیان‌رسان، همچنین به کار گماشتن فرشتگان و جنّ و شیاطین در کشف اسرار و علاج بیمار، استحضار ارواح و کشف مغیبات اسرار از جانب آنها و کاربرد نیرنجات و مانند آنها و اقدام به این امور و اکتساب به آنها را حرام شمرده است (ر.ک؛ ب‍لاغ‍ی، ۱۳۴۱: ۳۸۴).

ابن‌خلدون سحر و ساحری را رویکردی به جانبی به جز خدا و سجود غیر او می‌داند و چنین رویکردی از ساحران و اسباب کار‌شان را کفر می‌شمرد و آن را همچون قانونی برای اِعمال کارهای پلید و بد مانند نفاق انداختن میان زن و شوهر، آسیب رساندن به دشمنان و کارهایی مانند آنها می‌داند. او این اعمال شریر را مخصوص ساحران و افرادی می‌داند که به تنهایی یـا در شرایطی بـا حمایت و کمک شیاطیـن عمـل می‌کنند (ر.ک؛ ابن‌خلدون، ۱۳۷۵، ج۱: ۴۹۸). یحیی‌ بن شرف نووی کار سحر و ساحری را حمایت از تبهکاری می‌داند که با مقتضیّات عقل همگنی ندارد (ر.ک؛ نوری، ۱۴۰۵ق.: ۱۵۳). مرحوم فخرالمحقّقین در کتاب ایضاح ادعا کرده که حرمت سحر و جادو از ضروریّات دین اسلام است و هر که جادو را حلال بداند، کافر است (ر.ک؛ عارفی بشی، ۱۳۸۵: مبحث شعبذه). شهید اوّل و شهید ثانى (رحمه‌الله) در کتاب‌هاى دروس و مسالک خود ادّعا کرده‌اند که هر کس سحر و جادو را حلال بداند، باید کشته شود. شیخ انصارى (رحمه‌الله) در کتاب مکاسب گفته است که هرچند ما مطمئن به اجماع علما در این خصوص نیستیم، ولى ادّعاى ضرورى دین از چیزهایى است که ما مطمئن به حرمت این عمل مى‌شویم و علما در همه اعصار بر حرمت جادو و جادوگرى اتّفاق داشته‌اند (ر.ک؛ انصاری، ۱۴۱۰ق.: مبحث شعبذه). شارح النّخبه گفته است: «هر چه موجب ضرر به دیگرى شود، یا موجب اهانت به مقدّسات شود، حرام است، چه سحر باشد و چه غیر آن». صاحب دروس (شهید اوّل) همچنین گفته است: «طلسم نیز مانند سحر حرام است» (انصارى، ۱۴۱۰ ق.، ج ۳: ۹۵ـ۹۴).

در ذیل آیه ۱۰۲ سوره بقره بعضى از روایات حکم فقهى سحر و اینکه تعلیم و تعلّم و به کار بردن آن حرام است، مطالبى آمده است؛ از جمله: «مَن تَعَلَّمَ شَیئاً مِنَ السِّحرِ قَلِیلاً أَو کَثِیراً فَقَد کَفَر وَ کَانَ آخَرُ عَهدِهِ بُرَبِّهِ وَ حَدُّهُ أَن یُقتَلَ إِلاَّ أَن یَتُوبَ: على (ع) فرموده است: کسى که چیزى از سحر بیاموزد، کم باشد یا زیاد، کافر شده است و این پایان ارتباط او با خداست و حدّ او این است که کشته شود، مگر اینکه توبه کند» (حرّ عاملی، بی‌تا، ج۲: ۱۰۷)؛ «سَاحِرُ المُسلِمِینَ یُقتَلُ وَ سَاحِرُ الکُفَّارِ لاَیُقتَلُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ لِمَ لاَیُقتَلُ سَاحِرُ الکُفَّارِ؟ قَالَ: لِأَنُّ الشِّرکَ أَعظَمُ مِنَ السِّحرِ لِأَنَّ السِّحرَ وَ الشِّرکَ مَقرُونَان: پیامبر خدا (ص) فرمود: ساحر مسلمانان کشته مى‌شود، ولى ساحر کفّار کشته نمى‌شود. گفتند: اى پیامبر خدا! چرا ساحر کفّار کشته نمى‌شود؟ فرمود: چون شرک از سحر بزرگتر است و شرک و سحر به هم نزدیکند» (حرّ عاملی، ج ۱۲، بی‌تا: ۱۰۶).

از این دو روایت و روایات مشابه دیگر حرمت شدید سحر و تعلیم و تعلّم آن به خوبى معلوم است و روشن مى‌شود که از دیدگاه اسلام، سحر و جادو آنچنان مطرود و منفور است که آن را در حکم کفر دانسته‌اند، هم در آیه مربوط به هاروت و ماروت از سحر به عنوان کفر یاد شده است و هم در روایتى که از حضرت على (ع) نقل شد، ساحر به منزله کافر دانسته شده است. همچنین طبق این روایت، حدّى که بر ساحر جارى مى‌شود، بسیار شدید است و آن اینکه باید او را کشت. البتّه بعضى از فقهاء ما این حدّ را در صورتى لازم مى‌دانند که ساحر علاوه بر انجام عملیّات سحرآمیز آن را حلال بشمارد (ر.ک؛ محقّق کرکی، بی تا، ج ۴: ۲۹). گویا این گروه از فقهاء روایات را حمل بر مستحلّ سحر کرده‌اند.

مرحوم آیهالله خوئى از بعضی‌ نقل می‌کند که مراد از ساحرى که حکم آن قتل است، کسى است که سحر را براى خود شغل و حرفه قرار دهد، ولى آن را ردّ می‌کند به اینکه در روایت پیامبر(ص) سحر با شرک نزدیک هم شمرده شده است (ر.ک؛ خویی، بی‌تا، ج ۱: ۲۶۷). رسول خدا می‌فرماید: «مَن مَشَى إِلَى سَاحِرٍ أَوْ کَاهِنٍ أَو کَذَّابٍ یُصَدِّقُهُ بِمَا یَقُولُ فَقَد کَفَرَ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتابٍ: هر کس به سوى جادوگر یا کاهن یا دروغ‏گویى برود و گفتارش را تصدیق کند، به کتاب خدا کافر شده است» (قمى، بی‌تا، ج ۱: ۶۰۵).

همچنین پیامبر (ص) می‌فرماید: «جادوگر مسلمان باید به قتل برسد؛ زیرا سحر و جادو به شرک نزدیک است» (احسان‏بخش، ۱۳۷۴، ج ۸: ۳۴۸). باز حضرت على‏ (ع) ‏پیشگویى از راه علم ستاره‌شناسى را نهى کرده است؛ زیرا پیشگویى دروغین انسان را به جادوگرى مى‏‌کشاند و غیب‏گو همچون جادوگر است و جادوگر همچون کافر و کافر در آتش جهنّم است (ر.ک؛ نهج‌البلاغه/ خ ۷۹). در این احادیث، امورى مطرح است، همچون اثبات حرمت سحر، اینکه سحر در اسلام ممنوع است و از گناهان کبیره است. پس از نظر اسلام، انجام، تعلیم، تعلّم و تکسّب به سحر، ممنوع، حرام و از گناهان کبیره است (ر.ک؛ موسوی خمینی(ره)، ۱۴۰۴ ق.، ج ۱: ۴۹۸).

بیشتر بخوانید:
همراستایی ذهنی چیست و چه خصوصیاتی دارد

با توجّه به روایات و مطالب یاد شده، حرام بودن سحر و تعلیم و تعلّم آن بسیار روشن است و مورد اجماع فقهاء ماست و بیشتر فقها چه در مکاسب محرّمه و چه در بحث حدود به این معنا تصریح کرده‌اند که از جمله آنهاست ابن‌ادریس (ر.ک؛ ابن‌ادریس، ۱۲۷۰ق.، ج ۲: ۲۱۸)، محقّق (ر.ک؛ محقّق حلّی، بی‌تا: ۱۱۷)، علاّمه حلّى (ر.ک؛ محقّق کرکی، بی‌تا، ج ۴: ۲۹) و صاحب جواهر (ر.ک؛ صاحب جواهر، ۱۳۶۲، ج ۲۲: ۷۵) و دیگران که همگى به حرمت سحر تأکید دارند.

فقهاى اسلام به اتّفاق می‌فرمایند یاد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگرى حرام است. امّا چنانچه ابطال سحر در یادگیری آن منحصر گردد، تعلّم آن اشکالى ندارد، بلکه گاهى به عنوان واجب کفایى باید عدّه‏اى سحر را بیاموزند تا اگر مدّعى دروغگویى خواست از این طریق مردم را اغفال یا گمراه کند، سحر و جادوى او را ابطال نمایند و دروغ مدّعى را فاش سازند. دلیل این استثناء حدیثى است که از امام صادق (ع) نقل شده است. کلینى نقل می‌کند که عیسى بن شقفى نزد امام صادق (ع) آمد و عرض کرد: حرفه من سحر بود و در برابر آن مزد مى‌گرفتم و مخارج زندگیم نیز از همین راه تأمین مى‌شد. با همین درآمد حج نیز گزارده‌ام، ولى اکنون آن را ترک کرده‌ام و توبه نموده‌ام. آیا براى من راه نجاتى هست؟ امام (ع) فرمودند: عقده سحر را بگشا، ولى گره جادوگرى مزن (ر.ک؛ حرّ عاملى، بی‌تا، ج ۱۷: باب ۱۵). این حدیث و امثال آن به روشنى دلالت می‌کند بر اینکه یاد گرفتن سحر یا عمل سحر براى باطل کردن آن بدون اشکال بوده و جایز است. همچنین در موارد دیگری اسلام یادگیری سحر را جایز دانسته است؛ از جمله:

۱ـ فراگرفتن سحر برای از بین بردن آثار سحر از کسانی که از سحر آسیب دیده‌اند.

۲ـ برای باطل کردن ادّعای مدّعیان دروغین نبوّت.

۳ـ یاد گرفتن آن به منظور از بین سحر ساحران (ر.ک؛ انصارى، ۱۴۱۰ق.، ج ‏۱: ۲۷۴ـ ۲۷۰).

علاوه بر دین اسلام که آموزش جادو را از سوی شیاطین می‌داند (البقره/۱۰۲)، دین یهود نیز همواره یهودیان را از ارتکاب به این اعمال نهی کرده است و موسی (ع) بارها امّت خویش را از افسون و جادو بر حذر داشته است و با توجّه به اینکه آداب و مراسم جادویی و شیطانی در واقع، طریقِ مشارکت با شیاطین است که دشمن خدا هستند، عجیب نیست که کتاب ‌مقدّس پیوسته چنین اعمالی را محکوم می‌سازد. به‌طور کلّی، هدف از تمام اینگونه اَعمال، فراخواندن نفوذ شیاطین است. باید اذعان داشت که جادو جنبل و مراسم مربوط به آیین‌های شیطانی تماماً از طرف شیطان هستند و کسانی که خود را درگیر آن می‌کنند، در واقع، به قشون شیطان ملحق شده‌اند.

ب) حکم سحر در یهود

سحر و جادوگرى از نظر کُتُب عهد قدیم (تورات و کُتُب ملحق به آن) ناروا و بسیار ناپسند است؛ زیرا در تورات مى‏خوانیم: «به صاحبان اجنّه توجّه مکنید و جادوگران را متفحّص نشوید تا (مبادا) از آنها ناپاک شوید و خداوند خداى شما منم» (کتاب مقدّس، لاویان ۱۹: ۳۱) و در جاى دیگر تورات آمده است: «و کسى که با صاحبان اجنّه و جادوگران توجّه مى‏نماید تا آنکه از راه زنا پیروى ایشان نماید، روى عتاب خود را به سوى ‏او گردانیده، او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت» (همان، لاویان ۲۰: ۷).

قاموس کتاب مقدّس در این باره مى‏نویسد: «و پُر واضح است که سحر در شریعت موسى راه نداشت، بلکه شریعت اشخاصى را که از سحر مشورت‏طلبى مى‏نمودند، به شدیدترین قصاص‌ها ممانعت مى‏نمود». ولى جالب اینجا است که نویسنده قاموس کتاب مقدّس اعتراف مى‏کند که با وجود این یهود سحر و جادوگرى را فراگرفتند و برخلاف تورات به آن معتقد شدند، او به دنبال مطلب قبل مى‏گوید: «لکن با وجود اینها این مادّه فاسده در میان قوم یهود داخل گردید، قوم به آن معتقد شدند و در وقت حاجت بدان پناه بردند» (هاکس، ۱۳۷۷: ۴۷۱). کتاب ‌مقدّس تمام اَعمال جادوگری را به شدّت محکوم می‌داند و به تمام کسانی که خود را درگیر چنین کارهایی می‌کنند، هشدار می‌‌دهد که داوری هولناکی در انتظار آنها است: «و در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند و نه فال‌گیر و نه غیب‌گو و نه افسونگر و نه جادوگر و نه ساحر و نه سؤال‌کننده از اجنّه و نه رمّال و نه کسی که با مردگان مشورت می‌کند؛ زیرا هر که این کارها را کند، نزد خداوند مکروه است» (کتاب مقدّس، تثنیه، باب ۱۸‏: آیه۱۲ـ۱۰)؛ «جادوگری را از دست تو تلف خواهم نمود که فال‌گیران دیگر در تو یافت نشوند» (همان، میکاه، باب ۵‏: آیه ۱۲)؛ «تقسیم‌کنندگان افلاک و رصدبندان کواکب و آنانی که در غرّۀ ماه‌ها اخبار می‌‌دهند… اینک مثل کاه‌بُن شده، آتش ایشان را خواهد سوزانید» (همان، اشعیا، باب ۴۷: آیه ‏۱۳ و‏۱۴)؛ «شامگاهان پس از غروب آفتاب، همه بیماران و دیوزدگان را نزد عیسی آوردند… و نیز دیوهای بسیاری را بیرون راند…» (همان، مرقس، باب ۱‏: آیه ۳۴ـ۳۱)؛ «وقتی وارد سرزمین موعود شدید، مواظب باشید که از آداب و رسوم نفرت‌انگیز قوم‌هایی که در آنجا زندگی می‌کنند، پیروی نکنید. مثل آنها بچّه‌های خود را روی آتش قربانگاه قربانی نکنید. هیچ یک از شما نباید به جادوگری بپردازد یا غیب‌گویی و رمّالی و فال‌گیری کند و یا ارواح مردگان را احضار کند و خداوند از همه کسانی که دست به چنین کارهایی می‌زنند، متنفّر است. به خاطر انجام همین کارهاست که خداوندخدایتان، این قوم‌ها را ریشه‌کن می‌کند. شما باید در حضور خداوند‌خدایتان پاک و بی‌عیب باشید» (همان، تثنیه، باب ۹: آیه ۱۸ـ۱۳). در نتیجۀ موعظۀ مسیح در افسس، «بسیاری نیز که پیش از آن جادوگری می‌کردند، کتاب‌های خود را آوردند و در برابر همگان سوزاندند… بدین گونه کلام خداوند به‌طور گسترده منتشر می‌شد و قوّت می‌گرفت» (همان، اعمال، باب ۱۹: آیه ۱۹‏).

بیشتر بخوانید:
تله پورت چیست؟ حقایق واقعی تله پورت

در مکاشفه که آخرین کتابِ کتاب ‌مقدّس است، در مورد رؤیایی از شهر سماوی می‌خوانیم که مقدّسین ابدیّت را در آنجا به سر خواهند برد، امّا در بیرون از دروازه‌های این شهر، «سگان و جادوگران و زانیان و قاتلان و بت‌پرستان و هر که دروغ را دوست دارد و به‌عمل می‌آورد» قرار دارند» (همان، مکاشفه، باب ۲۲‏: آیه ۱۵).

یهوه در سفر لاویان به قوم یهود چنین می‌گوید: «کسی که به سوی صاحبان اجنّه و جادوگران توجّه نماید تا در عقب ایشان زنا نماید، من روی خویش را به ضدّ آن شخص می‌گردانم و او را از میان قوم او منقطع می‌سازم… مرد و زنی که صاحب اجنّه و یا جادوگر باشد، البتّه کشته بشود و ایشان را به سنگ سنگسار کنید. خون ایشان بر خود ایشان است» (همان، لاویان، باب ۶: آیه ۲۰). نیز در جای دیگری آمده است: «اگر کسی به جادوگران و احضارکنندگان ارواح متوسّل شود و با این عمل خود به من خیانت ورزد، من بر ضدّ او برمی‌خیزم و او را از میان قوم خود طرد کرده، به سزای اعمال او می رسانم. پس خود را تقدیس نمایید و مقدّس باشید…» (همان، باب۸: آیه ۲۰).

بدین ترتیب گام برداشتن در مسیر سحر و جادو، در نظر کتب آسمانی و اهل توحید، یک حرکت ناپسند شناخته می‌شود، امّا متصوّفۀ یهودی فعّالیّت در این حوزه را گامی جهت راه یافتن به بطون کتاب مقدّس می‌دانند و برای کاوش معانی توراتِ تحریف شده که با منطق بشری به هیچ روی نمی‌توان این گزافه‌گویی‌ها را حل کرد، در پی کشف این رموز، با پرداختن به عددگرایی و حروف گرایی هستند. از این مسیر سیطره بر امور جهان و تصرّف طبیعت و تکیه زدن بر مسند خدایی، آرزوی دیرینۀ ایشان بوده است!

نتیجه‌گیری

از آنجا که قرآن با صراحت از سحر و ساحر سخن گفته است و بر حقیقت و واقعیّت آن صحّه گذاشته است و همین دلیل روشنی بر وجود سحر و واقعی بودن آن در برخی موارد است. تورات هم با توجّه به منع و نهی که در موارد متعدّد از توسّل به سحر داشته، این مطلب را روشن می‌کند که حقیقت سحر را پذیرفته است. پس قرآن و تورات در پذیرش و وجود سحر اتّفاق نظر دارند. البتّه بین علمای اسلام در حقیقی بودن یا تخیّل بودن سحر اختلاف نظری هست، ولی می‌توان در یک جمع‌بندی از نظرات آنها به این نتیجه رسید که آنان که می‌گویند سحر از خرافات است، به ماجرای حضرت موسی (ع) و ساحران استدلال می‌کنند که قرآن و احادیث در تفسیر این آیات می‌گویند در حقیقت امر چیزی ایجاد نشده بود، بلکه آنها با شگردهای خاصّی چشم بندی کرده بودند، به گونه‌ای که مردم خیال می‌کردند که آن نخ‌ها و ریسمان‌ها به صورت مار واقعی درآمده است و آنها که می‌گویند سحر واقعیّت دارد، به موارد تجربی در جامعه استناد می‌کنند که مکرّر دیده شده است بر اثر سحر محبّتی از شخصی در دل دیگری ایجاد شده، یا زن و شوهری صمیمی بر اثر سحر از هم جدا گشته‌اند و یا چیزهایی که گم شده‌اند، پیدا می‌شوند.

با توجّه به مطالب ذکر شده می‌توان مصادیق سحر در قرآن را در اعمال خارق‌العاده، خواندن وردهایی که باعث تغییرهایی در برخی روابط می‌شود و یا دمیدن در گره‌هایی که سرنوشت انسان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، خلاصه کرد، در حالی که در تورات هرچند که از فال‌بینی و غیب‌گویی و افسون‌گری سخن گفته شده است و مورد نهی واقع شده، امّا بیشتر از هر چیز غیب‌گویی و اعتقاد به تأثیر کواکب در سرنوشت انسان‌ها مورد توجّه قرار گرفته است و به نوعی مورد قبول هم واقع شده است و داستان‌های متعدّدی در این باره در تلمود آمده است. آنچه که در مصادیق سحر نقطه اشتراک قرآن و تورات می‌باشد، همان کارهایی است که در جهت جلب رضایت شیطان و تأمین اهداف شیطان انجام می‌گیرد که یکی از آن قالب‌ها اعمال خاصّی است که نام آن جادو یا سحر گذاشته می‌شود. آیه‌ای که صریحاً در قرآن در‌باره سحر است، آیه ۱۰۲ سوره بقره و آیه ۴ سوره فلق است که در هر دوی این آیات به طور صریح و غیرصریح نامی از شیطان برده شده است. در تورات هم این تعالیم به شیطان نسبت داده شده است.

بیشتر بخوانید:
اعداد فرشتگان چیست؟ اسرار پنهان اعداد فرشتگان که نمیخواهند بدانید

اسلام همچون دین‌های بزرگ و رسمی پیش از آن، مانند یهودیّت که سحر و ساحری را شدیداً ممنوع کرده، به ساحران دربارۀ فریبکاری‌ آنان هشدار داده بود و تنبیه‌هایی برای آنها پیش‌بینی کرده بود، ساحری را مرتبط با شرک و بت‌پرستی می‌داند و آن را تحریم می‌کند. از دیدگاه علم فقه، سحر و جادوگرى از شراب‏خوارى و شراب‏فروشى و مانند آن بدتر است؛ زیرا درباره شراب گرچه تعابیرى همچون «رجس» آمده است و نوشیدن آن معصیت بزرگ محسوب مى‏‌شود، ولى به سود (مادّى) اجمالى آن اشاره شده است. اگرچه تصریح شده که گناه آن بیشتر از منفعت آن است: ﴿وَإِثْمُهُمَآ أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا…: گناه و ضرر شراب خوردن و قماربازى از نفع آن دو بیشتر است﴾ (البقره /۲۱۹). ولى درباره سحر، منفعت به ‏طور کلّى نفى شده است؛ زیرا کار بیهوده‏اى است که هیچ سودى بر آن مترتّب نیست: ﴿… وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ…: و چیزى مى‌آموختند که به مردم ضرر مى‏‌رساند و سودى نداشت﴾ (البقره/ ۱۰۲).

بنابراین، چون نفع اندک هم از سحر منتفى است، از این‏ رو، فساد و تباهى آن ملاک تامّ براى حرمت مى‏شود. بر همین اساس، ساحران از شراب‏خواران و شراب‏فروشان بدترند. سحر کار شیطان است و بدین دلیل، به کار گرفتن آن کفر و موجب از دست رفتن ذخیره‏هاى آخرت است و شک نیست که باید از آن دوری کرد.

منبع: سراج منیر

مقالات مرتبط

۸ دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

16 − 3 =

تازه ترین مطالب:

ویکی لند:

مطالب پیشنهادی: